خلاصه ماشینی:
ص 218) این مقاله مختصر تلاشی است درجهت تحلیل دیدگاهها به طبیعت درون پارادایم سنت مقدس اسلام با در نظر گرفتن طبیعت انسان، جایگاه او در ارتباط با خدا، حقوق و تکالیف او در برابر خدا، و ارتباط او با بقیۀ جهان باتوجهبه حقوقی که درقبال آنها دارد.
حضورنداشتن این دو اصل اساسی قویا با مفهوم نیابت در ارتباط است که بهطور نمادین در عمل سجدۀ فرشتهای در برابر انسان بهعنوان تصویر خدا توصیف شده است.
اعتماد بهعنوان اصل متمایزکنندۀ طرح ابدی اما کیفیت منحصربهفرد «من» تنها منحصر به این جنبه نمیشود، زیرا جنبۀ دیگری وجود دارد که او را از بقیۀ موجودات جدا میکند و آن پذیرش چیزی است که در سنت مقدس قرآن اعتماد نام گرفته است.
بهعبارتدیگر، نهادینه کردن انسانگرایی (به معنای جایگزینی هوسهای نفسانی با اصول فکری واقعیت) جهان را در نقطۀ مقابل مفهوم قدسی سلسلهمراتبی هستی قرار داده که در آن «من» باید بهعنوان جانشین خدا در بندگی او بکوشد، درعوض انسان جهتی را پیش گرفته که بهجای عمل در نقش یک متولی، او را بهسوی تسلط دعوت میکند.
بهعبارتدیگر، در جهانبینی قدسی ارتباط انسان با طبیعت باید براساس عدالت باشد و مفهوم عدالت به ایدۀ ادب6 برمیگردد، یعنی قرار دادن هر چیزی در جای صحیح خود در طرح کلی عظیم حیات.
(زیدی،1981) به بیانی جامعهشناسانه و درون پارادایم مکتب ابتدایی نظریه اجتماعی، اصل بحران مسئله بیگانگی است که برای فهم بهتر، باید در رابطه با ارتباط نزدیک موجود بین بعد متافیزیکی سنت و عمل «خود» بشر در عالم وجود بیان شود.