چکیده:
آشنایی زدایی شامل همه شگردهایی می شود که در برجسته سازی و زیباآفرینی یک متن ادبی دخیل هستند. این شگردها با به تاخیر انداختن و گسترش معنای متن موجب لذت و بهره وری بیشتر خواننده می گردد. ایلزه آیشینگر، نویسندة معاصر و توانمند اتریش ، در خلق داستان آیینه شیوه ای همانند کافکا دارد و واقعیت را آن طور که هست به تصویر نمی کشد، بلکه با بهره جستن از تصاویر سورئالیستی و روش های گوناگون آشنایی زدایی معنایی ، مانند: وارونه سازی رویدادها، استفاده از فن متناقض نما (پارادوکس ) و نیز نمادهای گوناگون در داستان به توصیف استادانه آن می پردازد و خواننده را به چالش با مسائل روز وامی دارد. مقاله حاضر در صدد است تا ضمن بررسی فنون مختلف هنجارگریزی معنایی در داستان آیینه ، مبانی فکری و شیوة نویسندگی آیشینگر را به تصویر بکشد.
خلاصه ماشینی:
"ایلزه آیشینگر، نویسندة معاصر و توانمند اتریش ، در خلق داستان آیینه شیوه ای همانند کافکا دارد و واقعیت را آن طور که هست به تصویر نمی کشد، بلکه با بهره جستن از تصاویر سورئالیستی و روش های گوناگون آشنایی زدایی معنایی ، مانند: وارونه سازی رویدادها، استفاده از فن متناقض نما (پارادوکس ) و نیز نمادهای گوناگون در داستان به توصیف استادانه آن می پردازد و خواننده را به چالش با مسائل روز وامی دارد.
در داستان آیینه آیشینگر برای بیان مکنونات ذهنی و عاطفی خود از آرایۀ متناقض نما (پارادوکس ) بهره برده است تا با تأثیرگزاری بیشتر در مخاطب ، او را در آفرینش معنای مصادیق داستان شرکت داده و با کمک این روش خواننده را به درنگ و تأمل در معنا و مفاهیم متن وادارد: ١.
آیشینگر در داستان آیینه در چند مورد از این نماد بهره برده است که در تمام این موارد رنگ سبز، سمبل امید و زندگی دوباره است : نـقـد زبـان و ادبـیات خـارجـی دوره چــهاردهـم ، شـمـاره ١٨،بهــار وتــابســتان ٣١٧١٣٩٦ ماشینت (نعش کش ) سر چهارراه منتظر چراغ سبز است .
آیشینگر با ایجاد تصاویر سورئالیستی و وارونه کردن زمان رویدادها و استفاده از شگردهای مختلف بیگانه سازی تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا مخاطب به این رویدادها نه به مثابه اموری حتمی و به عبارت دیگر جزئی از سرنوشت بنگرد، بلکه بداند، قدرت تغییر در رویدادهای مهم زندگی را دارد و می تواند از اتخاذ تصمیمات اشتباه جلوگیری کند."