چکیده:
«آیات ألست» که بهعنوان «آیه میثاق» شناخته میشود، از دشوارترین و پیچیدهترین آیاتی است که در میان مفسران به اختلاف تفسیر شده است. مقاله «پیمان الست و نقد دیدگاههای مفسران... » از جمله نوشتارهایی است که تلاش نموده بر اساس آخرین تحقیقات و پژوهشها در خصوص تفسیر «آیات ألست»، دیدگاه برگزیده خود را عرضه نماید. با این حال بهنظر میرسد آنچه بهعنوان نظریه «عالم شهود» ارائه شده، با نقدهای جدّی روبهرو است؛ بهگونهای که پذیرش این دیدگاه را دچار مشکل میکند. ازاینرو پژوهش انتقادی حاضر تلاش دارد با تحلیل محتوای مقاله مذکور، ضمن بیان نقاط قوت و ضعف آن، راه برونرفت از پیچیدگیها و معضلات فهم و تفسیر آیات محل بحث را روشن نماید. تدبر و تأمل در فرازها و مفردات آیات، مهمترین شرط فهم قرآن است؛ شرطی که مقاله مورد اشاره با وجود توجه به آن، در مقام عمل، کمتر به مقصود واقعی آن توفیق یافته است.
The “verses of alast”، which are known as the “verse of covenant” (āyat al-mīthāq) are among the most difficult and complicated verses that the interpreters are divided over its interpretation. The article، “The Covenant of Alast and Critique of the Interpreters’ Viewpoints …” is among the writings that have attempted to present their select viewpoint based on the latest investigations about the interpretation on “alast verses”. Nevertheless، it seems what is presented as the “realm of divine vision” is facing serious criticisms، to such an extent that it makes this viewpoint hard to accept. Thus، the present critical tries، with an analysis of the content of the above-mentioned article and while stating its strengths and weaknesses، to clarify the way to disengage from the complexities and difficulties of understanding and interpreting the verses in question. Deliberation and pondering on the phrases and single words of the verses is most important requisite for understanding the Qur’an; a requisite that the above-mentioned article has not been quite practically capable of achieving its real intention، despite paying attention to it.
خلاصه ماشینی:
"بهنظر میرسد یک راه معقول در بحث مجاز یا حقیقت بودن خطاب «ألست بربکم» وجود دارد که هیچ یک از دو اشکال فوق بر آن وارد نیست، و آن اینکه اگر این احتمال پذیرفته شود که آیات ألست مخصوص جماعتی از انسانهاست، در این صورت ممکن است این قول شیخ طوسی را وجهی قابل قبول برای بینیازی از زبان تمثیل و مجاز دانست که گفته است: «بنا بر اعتقاد گروهی ـ که قولشان در احادیث ما نیز روایت شده است ـ اشکالی ندارد که مراد از آیات، قوم خاصی باشد که خداوند متعال آنها را خلق کرده و بعد از کامل کردن عقلهاشان، بر خودشان گواه گرفته باشد و آنان با گفتن «بلی»، ندای الهی را پاسخ گفته، و امروز نیز آن را به یاد داشته باشند.
افزون بر آنچه بهعنوان تفسیر مفردات و فرازهای آیات محل بحث به آن اشاره شد، از حیث مصداق و جریان خاصی که این آیات بر آن دلالت دارند، باید گفت توجه به نکاتی که در دو نقد محتوایی اخیر (13 و 14) با عنوان «سیاق» و با ذکر ترابط و تشابه (لفظی و معنایی) میان آیه 155 سوره اعراف و آیات ألست بیان شد، این مدعا قابل عرضه است که ـ به احتمال قوی ـ دو جریانی که در آیات یادشده به صورت اجمال و تفصیل به موضوع ملاقات عدهای خاص با پروردگار اختصاص یافته، در واقع به مرجع واحد بازگشت دارد."