چکیده:
این مقاله، پژوهشی دربارة فرآیند نوستالژی در شعر شاعر معاصر فلسطینی، سمیح القاسم، است. نوستالژی در آغاز اصطلاحی روانشناختی بود و سپس وارد ادبیات شد. این واژه، دراصل، بهمعنای رنج بردن و غم ناشی از غیرممکن بودن بازگشت به گذشته است. این خصلت روانی، بهمنزلة یک رفتار ناخودآگاه، زمینة خلق بسیاری از آثار ادبی جهان را فراهم کرده است. شعر عربی نیز، از نخستین نمونهها تاکنون، سهم بسزایی از این احساس داشته است. شعر سمیح القاسم دارای احساس نوستالژیک است. نوستالژی او مولود عوامل مختلف فردی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخلی و خارجی است. بازخوانی خاطرات گذشته و ایام کودکی، پناه بردن به آرمانشهر و آرکائیسم (باستانگرایی) مهمترین واکنشهای سمیح القاسم دربرابر احساس نوستالژی است.
خلاصه ماشینی:
روش پژوهش روش کـار در ايـن پـژوهش ، توصـيف و تحليـل داده هـايي اسـت کـه بـه شــيوة کتابخانه اي و سندکاوي از مجموعـه هـاي شـعري شـاعر و منـابع مـرتبط بـا نقـد روان شناختي و مضمون نوستالژي به دست آمده و جامعۀ آماري و حجـم نمونـۀ آن مجموعه اشعار سميح القاسم تا سال ١٩٩٠ است .
تعريف هاي ديگـري نيـز از واژة نوسـتالژي آمـده اسـت ، ازجملـه «حزنـي کـه به واسطۀ ميل به ديدار ديار خود توليـد شـود» (نفيسـي ١٣٥٢: ٢/ ٢٤٨)؛ «حسـرت گذشته ، ميل به بازگشت به خانه و کاشانه و احسـاس غربـت » (پورافکـاري ١٣٧٣: ٢/ ١٠١١)؛ آرزوي چيزي که کسي از گذشته به ياد داشته است و يـا ميـل عـاطفي به چيزهاي گذشته ، احساس خوشايند و ميل شديد براي محـيط خانـه و خـانواده و دلتنگي ناشي از جدايي از وطـن و خـانواده » (١٩٤٤ :٢٠٠٢ Hornby)؛ «اشـتياق مفرط براي بازگشت به وضعيت و دوره اي ازدست رفته ، غم غربت ، حسرت گذشته » (براهني و ديگران ١٣٧٢: ١١٣).
سميح نيز در گريز از اين حالتِ گرفتگي و دلتنگي ، واکـنش هـايي رفتـاري از خـود بروز ميدهد که بيشتر در اشکال بازگشت بـه دوران کـودکي و يـادآوري خـاطرات گذشـته ، بنـاي آرمـان شـهري در ذهـن و تصـور خـود، آوردن برخـي نشـانه هـا و خصوصيات ادب گذشته و دوره هاي پيشـين در شـعر خـود (آرکائيسـم ) در شـعر او انعکاس يافته است .
يکي ديگر از تجربه هاي آرکائيسم در شعر سميح القاسم ، دلتنگي او براي عشق قديم است .