چکیده:
ﻧﯿﮑﻼی اﻟﮑﺴﺎﻧﺪروﯾﭻ ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪی زادهی ﺳﻨّﺖ ﻣﺴﯿﺤﯿﺖ ارﺗﺪوﮐﺲ اﺳﺖ. او ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎن زﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ اﻧﺪﯾﺸﻪی ﺧﻮد را در ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺳﻨّﺖ ﻏﻨﯽ ﻣﯽاﻧﮕﺎﺷﺖ اﻣﺎ ﺷﮕﻔﺖ آﻧﮑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎی ارﺗﺪوﮐﺲ از ﻫﻤﺎن آﻏﺎزﯾﻦ ﮔﺎمﻫﺎی ﺧﻼﻗﯿﺖ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ، او را ﺗﮑﻔﯿﺮ ﮐﺮده و از ﺧﻮد ﻣﯽراﻧﺪ. ﺗﺄﻣﻞ و دﻗﺖ در اﻧﺪﯾﺸﻪی ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻮد ﺣﻖّ را ـ اﻟﺒﺘﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﺗﺸﺨﯿﺺ اﯾﻦ ﺗﻔﺎوت ـ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎی ارﺗـﺪوﮐﺲ دﻫـﯿﻢ ﭼﺮاﮐﻪ ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ اﺳﺎﺳﺄ ﯾﮏ ﻓﯿﻠﺴﻮف ﺑﻮد و ﻧﻪ ﯾﮏ ﻣﺘﮑﻠّﻢ؛ آن ﻫﻢ ﯾﮏ ﻓﯿﻠﺴﻮف ﺧﻼق و آزاد. ﺗﻔﺎوت ﻋﻘﺎﯾﺪ اﻟﻬﯿﺎﺗﯽ ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ ﺑﺎ ﺑﻨﯿـﺎنﻫـﺎی اﺳﺎﺳﯽ ﺳﻨّﺖ ارﺗﺪوﮐﺲ و ﺣﺘّﯽ ﻫﺮ ﺳﻨّﺖ ﻣﺴﯿﺤﯽ و ﻣﺬﻫﺒﯽ دﯾﮕﺮی در ﻣﻮارد ﺑﺴﯿﺎری ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮرد. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮان ﻫﻤﻪی ﺗﻔﺎوتﻫﺎ را در ﯾﮏ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺳﺎده ﺑﻪ اﯾﻦاﻣﺮ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺳﺎﺧﺖ ﮐﻪ ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ ﻓﺮزﻧﺪ زﻣﺎنﺧﻮد ﺑﻮد؛او ﻣﺘﺄﻟﻬﯽ ﭘﺴﺎروﺷﻨﮕﺮی ﺑﻮد.اﻟﻬﯿﺎتاو و دﯾﺪﮔﺎهﻋﺮﻓﺎﻧﯽ و ﻣﺬﻫﺒﯽ او ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ و آدم ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﯾﺎ ﻧﺎﺧﻮاﺳﺘﻪ، ﻫﺮﭼﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻪﻫﺎﯾﺶ را از درون ﺳﻨّﺖ و ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﺴﯿﺤﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ، ﻣﻨﻄﺒـﻖ ﺑـﻮد ﺑـﺮ ذﻫﻨﯿﺖ، ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ و ﻋﻘﺎﯾﺪ و ارزشﻫﺎی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﺮ روﺷﻨﮕﺮی را از ﺳﺮ ﮔﺬراﻧﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ آزادی و ﺧﻼﻗﯿـﺖ را در ﮐـﺎﻧﻮن ﻧﻈﺎم ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺧﻮد ﻗﺮار ﻣﯽدﻫﺪ.از اﯾﻦ رو ﺧﻮد ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺳﺎن ﯾﮏ اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪ ﺧﻼق و آزاد در ﻗﯿﺪو ﺑﻨﺪ ﺟﺰمﻫﺎ و ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﯿﺮﻗﺎﺑـﻞﺑﺤـﺚ اﻧﮕﺎﺷﺘﻪﺷﺪه ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ. در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺧﻮاﻫﯿﻢ دﯾﺪ ﮐﻪ او ﺻﺮﯾﺤﺄ ﯾﮕﺎﻧﻪاﻧﮕﺎری ﺟﺮﯾﺎن ﻏﺎﻟﺐ در ﺳﻨّﺖادﯾﺎن اﺑﺮاﻫﯿﻤﯽ را ﮐﻨﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻪ و ﺑﻪ ﯾﮏ دوﮔﺎﻧﻪاﻧﮕﺎری ﺷﮕﻔﺖ ﮔﺮاﯾﺶ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ. ﺧﺪای او ﺧﺎﻟﻖ ﻣﻄﻠﻘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ آﻓﺮﯾﻨﻨﺪه و ﺧﺎﻟﻖ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ در ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷـﺪ و در ﺑﺮاﺑﺮ ﻫﺮ رﺧﺪادی ـ اﻋﻢ از ﺷﺮّ و ﺿﺮورت و ﻓﻘﺮ ﻣﺴﺌﻮل ﺑﺎﺷﺪ.او ﻋﺎﺷﻘﯽ اﺳﺖ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺒﺎزی ﺑﺎ اﻧﺴﺎن؛ او ﻫﻤﯿﺸﻪ در ﺣـﺎل دﻋـﻮت آدﻣﯽ ﺑﻪ ﻓﺮا رﻓﺘﻦ از ﻗﻠﻤﺮو ﺿﺮورتﻫﺎ ﻗﯿﺪوﺑﻨﺪﻫﺎ و ﻓﻘﺮ، و درﯾﮏﮐﻼماز ﻗﻠﻤﺮو ﺷﯿﺌﯽ ﺷﺪن و ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺑﺎغ ﻣﻠﮑﻮت و وﻃﻦاﺻﯿﻞﺧﻮد ﯾﻌﻨﯽ ﻗﻠﻤﺮو آزادی و ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ؛ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻃﻦ ﺧﺪاوﻧﺪ و اﻧﺴﺎن اﺳﺖ.ﭼﻨﯿﻦ دﯾﺪﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ وﺿﻮح ﻋﻤﯿﻘﺄ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ اﺳﺖ و ﺑـﺎ ﺳـﻨّﺖ اﻏﻠﺐ ﺷﺮﯾﻌﺖﮔﺮای ﻣﺴﯿﺤﯿﺖ ارﺗﺪوﮐﺲ ﻣﺘﻌﺎرض. از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ اﻧﺪﯾﺸﻪی ﺑﺮدﯾﺎﯾﻒ در ﺳﻠﮏ ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎن اﮔﺰﯾﺴﺘﺎﻧﺴﯿﺎﻟﯿﺴﺖ وﺟﻮدﮔﺮا( ـ اﻟﺒﺘـﻪ در ﻣﻌﻨﺎی ﮐﺮﮐﮕﻮریاش ـ ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪی ﻣﯽﺷﻮد، ارﻧﺴﺖ ﺑﺮاﯾﺰاک ﻓﺼﻠﯽ از ﮐﺘﺎب ﺧﻮد »ﻣﻘﺪﻣﻪای ﺑﺮ اﮔﺰﯾﺴﺘﺎﻧﺴﯿﺎﻟﯿﺴﻢ ﻣﺪرن« را ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮات او اﺧﺘﺼﺎص داده اﺳﺖ. ﺑﺮاﯾﺰاک در اﯾﻦ ﻓﺼﻞ ﮐﻮﺗﺎه ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﻫﻨﺮﻣﻨﺪاﻧﻪ و ﻟﺬتآﻓﺮﯾﻦ، وﺟﻮه اﺳﺎﺳﯽ اﻧﺪﯾﺸﻪی اﯾـﻦ اﻧﺪﯾﺸـﻤﻨﺪ ﻣﺘﺄﺳـﻔﺎﻧﻪ غریب و ناشناخته در کشورمان را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
Nikolai Berdyaev (1874-1948) was a Russian religious philosopher. As the most famous Russian thinker in
the western world, Berdyaev has concentrated philosophical thoughts and mystical contemplations on topics
such as freedom, creativity, love, objectivation etc. His interpretations and understandings of the meaning of
the world, the man and especially the God and their interrelations were extraordinarily creative,
revolutionarily new and extremely interesting. In his famous work, ‘Introduction to modern Existentialism’,
Ernest Breisach dedicates a chapter to the Russian philosopher. This article offers a very fruitful overview to
the thinking system of Nikolai Berdyaev. This is the Persian translation of this article.
Keywords: Nikolai Berdyaev, primordial freedom, the Existentialism, objectivation.
خلاصه ماشینی:
"برخی اوقات ما با جستجویی dualist freedom spirit creative objects objectivity objectification externalized estrangement noumena phenomena A problem of epistemology سختکوشانه، در تلاشیم تا پاسخی برای این پرسش بیابیم که انسان به مثابهی یک موجود متعلق به قلمرو معنا (یا آزادی) چگونه میتواند به بهترین نحوی نسبت به جهان اعیان اطرافش معرفت کسب کند.
«اینکه این دو قلمرو نسبت به یکدیگر چه موضعی دارند، را میتوان چنین نشان داد: تظاهر، جهان شیئی شده است؛ جهان طبیعی و اجتماعی سرشار از ضرورت، اسارت، خصومت و تلاش برای غلبه یافتن است، حال آنکه جهان نومنال، جهان معنا، آزادی و نیروی خلاق است؛ این جهان، جهان عشق و همدردی است.
اما آیا این همه نزدیکی میان انسان و خداوند در قلمرو معنا متناقض نیست با این دیدگاه که انسان، مخلوق خداوند است و یا با این دیدگاه که مسیح، تنها خداوند ـ انسان موجود است و یا با اینکه خداوند موجودیتی بینهایت، مطلق و توانای بیحدوحصر است؟ خداوند شگفتیها برای مسیحیان سنتگرایی که تصمیم دارند در ادامهی مسیر نیز از بردیایف پیروی کنند، تازه آغاز شده است.
(یعنی در لحظاتی چون مرگ، نگرانی و نومیدی) تجربهی خداوند برای بردیایف نیز به سان دیگر وجودگرایان منجر به پیروزی شخصیت تمامعیار (یا وجود اصیل) و آگاهی از غریبگی و دوری او (همان «سقوط» یا شیئی شدن در اندیشهی بردیایف) از بنیان و زمینهی رشد آن موجود است.
این اجتماع بینظم و آنارشیستی انسانهای آزاد، آزاد در معنای ناموجود، یعنی آزادی خلاق، پیشنهاد بردیایف برای زندگی اجتماعی انسان است؛ البته آنارشیسمی که در تمام وجودش با آنارشیسم مرسوم متفاوت است."