چکیده:
«تمدن» که نمایانگر مجموعه اندوخته ها و ساخته های معنوی (فرهنگ) و مادی (صنعت و تکنولوژی) جامعه انسانی است از یک سو با کنار گذاردن مقوله فردگرایی تلاش بر هویت سازی جمعی دارد و از طرفی گره خوردن هر حوزه تمدنی با علایق و زیرساخت های مولفه خود نظیر مذهب، شعر و فلسفه به نوعی یادآور مقوله فردگرایی اقوام و ملت ها می باشد.
در این نگاه، نگارنده تلاش بر تبیین این گفتمان دارد که: تمدن جهانی در گذر و رونمایی از دینی جهانی و عکس آن قابل طرح و ایده پردازی می باشد؛ و برآیندش ظرفیت اسلام برای ایجاد تمدنی جهانی است؛ که در سه ضلع:
1_ ساخته های انسانی؛
2.ساخته های الهی؛ 3
_ فراساخته ها، ترسیم می شود و در اوج و شکوه مندی فراساخته ها می توان بدون هیچ گونه جبر و تحمیلی مقوله «تمدن جهانی/ دین جهانی» را پذیرفت. پیش فرض این نوشتار براین استوار است که پیدایش و پویایی تمدن بشری، رشد ادیان را به دنبال داشته است و دین کامل آن دینی است که بتواند به تمام دغدغه های این پویایی و تکاپوی برآمده از تمدن بشری پاسخگو باشد.
One of the matchless obligations for making attempts toward re-sublimation of Islamic civilization and culture، which enjoys a bright and unequalled background in history، is reference to the real cultural history of this very civilization. The present article has been founded on the basis of the ideas of the German researcher (Thomas Bauer) in his The Culture of Ambiguity: Another Side of Islam. The research methodology in this work is mainly cultural studies; that is، study of a certain period from the perspective of cultural procedure. The writer shows that the eminent Muslim scholars in various fields of Islamic sciences such as science of recitation، interpretation، jurisprudence، and ḥadīth، have، in their attempts for understanding Divine Revelation، created an unparalleled culture، which the writer mentions as “the multi-meaning culture and tolerance” versus “single-meaning and non-tolerant culture of modernity”. According to the writer، the Muslims influenced by the technical and military dominance have entrapped in modernity instead of referring to the fountainheads of their own rich culture for confronting this invasion and decided to present a version of Islam by following its standards that conforms to modernity. Therefore، despite the view of the writer of the book، many of today’s viewpoints about Islam، even those presented by Muslims in defense of Islam، are exactly rooted in modernity.
خلاصه ماشینی:
عنوان تمدن جهانی گرچه خود برآمده از اهداف تمدن غرب است و برای آن معانی و تفاسیر متفاوتی ارائه شده است، اما یکی از برداشتهای قابل تحلیل این است که گفته شود: « به طور کلی چنین به نظر میرسد که منظور نزدیک شدن انسانها از لحاظ فرهنگی به یکدیگر باشد و پذیرش وجود ارزشها، باورها، آگاهیها، رفتارها و نهادهای مشترکی که انسانها در سراسر جهان دارند».
نگارنده براین باور است که راه برونرفت از این تفرقهها، زیادهخواهیها، نزاعهای فکری و داخلی جهان اسلام از میان همان تفرقهها و اختلافات با رونمایی از مقولۀ بازگشت به اصول و کلیات مندرج در دین و تمدن اسلام، رسمیت مییابد.
در مفهوم و جوهرۀ تمدن اسلامی به گونۀ عام و فراگیر چنین بایسته است که تبلیغ و ترویج شود که با هماهنگی بین تمام قرائتهای اسلامی هر فرهنگ و جامعۀ اسلامی خاص، مسلمانان و مردمانش وظیفه دارند که در تبلیغ اصول مشترک اسلام و مسلمان نمودن دیگر انسانها تلاش نمایند.
از تحلیل چنین دورنمایی این گمانه برداشت میشود که گرچه برای رسیدن به مقصد نهایی که همان رونمایی از تمدنی جهانی باشد باید همگان از مذاهب و فرهنگهای مختلف جایگرفته در تمدن سترگ اسلامی بکوشند، سختیها و ملامتها را تحمل نمایند، اما تردیدی نیست که در سایهسار تلاشها باید این کوششها و دغدغهها به قدرتی برتر گره خورد که جسمانیت جهان اسلام و به تبع آن دیگر تمدنها را با روحی خدایی نشاط بخشد.
بایستهها چنین گفتمانی برای نهادینه شدن نیازمند عرضه و ارائۀ قابلیتهای جاذب و استدلالی خویش است: الف: تمام مسلمانان و نخبگان فکری و فرهنگی جهان اسلام باید به محوریت اصول ثابت اسلامی برآمده از سنت و متن وحیانی قرآن در عمق بخشی گسترۀ تمدن اسلامی تلاش نمایند.