چکیده:
در این مقاله تفسیر معنایی توسعهنیافتگی استان کرمانشاه به عنوان رویکردی تفسیری که ریشه تجربهی زیستهی صاحبان حرف و شرکتها دارد مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق بر این اساس که تفسیر معنایی و روایتهای فردی، تجربهی شخصی افراد، صاحبان مشاغل و دست اندرکاران صنعت این استان بسی فراتر از دادهها و ارقامی که در ترازهای مالی بیان شده است، میتواند بازنمایندهی شرایط اقتصادی و توسعهی این استان باشد، رویکردی کیفی مبتنی بر نظریهی بسترمدار یا گراندد تئوری را مورد توجه قرار داده است. در تحقیق حاضر جامعهی آماری همان صاحبان حِرَف و مشاغل صنعتی شهرکهای صنعتی استان است. نتایج تحقیق نشان میدهد که افراد مورد مصاحبه عوامل بسیاری را همانند روحیهی غیرصنعتی، مداخلههای نهادی و دولتی، فقدان خوشهبندی صنعتی، سیاستهای کتاب بسته، عدم تنفیذ تصمیمات، عدم روش دانشبنیان، نبود روحیهی تکنوکراتیک و فقدان بازی آزاد به عنوان عوامل توسعهنیافتگی صنایع این استان لحاظ کردهاند و در نتیجه در این تحقیق 8 مقولهی هستهایی بعنوان عامل توسعهنیافتگی از تفاسیر معنایی این افراد استخراج شده و این افراد همین عوامل را ناشی سوء مدیریت مالی و فقدان رویکرد راهبردی/ مدیریتی مناسب به حساب آوردهاند.
خلاصه ماشینی:
نتایج تحقیق نشان میدهد که افراد مورد مصاحبه عوامل بسیاری را همانند روحیه ی غیرصنعتی، مداخله های نهادی و دولتی، فقدان خوشه بندی صنعتی، سیاست های کتاب بسته ، عدم تنفیذ تصمیمات ، عدم روش دانش بنیان ، نبود روحیه ی تکنوکراتیک و فقدان بازی آزاد به عنوان عوامل توسعه نیافتگی صنایع این استان لحاظ کرده اند و در نتیجه در این تحقیق ٨ مقوله ی هسته ایی بعنوان عامل توسعه نیافتگی از تفاسیر معنایی این افراد استخراج شده و این افراد همین عوامل را ناشی سوء مدیریت مالی و فقدان رویکرد راهبردی/ مدیریتی مناسب به حساب آورده اند.