چکیده:
بررسی معرفت و یقین انبیا به حقانیتِ وحی، یکی از مسائل مهم وحی و معارف بلند الهی است. در این خصوص تحلیلهای گوناگونی ارائه شده است. برخی معرفت و یقین پیامبران را در تلقی وحی از طریق علم حضوری که خطا در آن راه ندارد، دانسته و کسانی نیز منشأ آن را آگاهی از لوح محفوظ که پیامبر با روح قدسی خود به فرشته متصل میشود و معارف الهی را از او دریافت میکند، میدانند. برخی اندیشمندان، علم پیامبران به حقانیت وحی را از طریق معجزه الهی معرفی کردهاند. دیدگاهی با استناد به تجرّد ناب عقلی پیامبر و عدم دسترسی شیطانِ درون و بیرون بر مقام تجرّد عقلی و مشاهدۀ حقیقت وحی از سوی پیامبر به حقانیت و عدم شک و تردید او به وحی اعتقاد دارند، ولی آن چه به عنوان راهحل نهاییِ مسئله قابلطرح است این است که وحی یک پدیدۀ اعطایی و غیر اکتسابی است و از همینرو، از راههای متعارف عقلی و شهودی به دست نمیآید. از سوی دیگر، هدف اعطاکنندۀ وحی و بعثت پیامبران، به مقتضای حکمت الهی هدایت و راهنمایی بشریت به سوی رستگاری، سعادت و کمال جاودانی است و برای نیل به این هدف، ضروری است گیرندگان وحی از عصمت و مصونیت در دریافت آن برخوردار باشند تا بتوانند پس از تلقی، پیام الهی را بهدرستی ابلاغ کرده و بدون هیچگونه خطا و اشتباه به وظیفه خطیر رسالت خویش اقدام نمایند. در غیر این صورت، نقضِ غرض لازم آمده و اِنزال وحی و اِرسال رسولان بیهوده و لغو خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
ثا لثا، يکي ديگر از اشـکالاتي که بر اساس رهيافت علم حضوري در اطمينان به حقانيت تلقي وحي از سوي پيامبران رخ ميدهد، لزوم دور مضمر است ؛ زيرا جاي اين پرسش است که پيامبر از کجا ميداند که از تيررس وهم و خيال و تســويل شــيطاني بيرون اســت ؟ اگر گفته شــود او اين حقيقت را شـــهود ميکند و نســـبت به آن علم حضـــوري دارد، ميتوان گفت علم شـــهودي و حضـوري او خدشـه پذير اسـت ؛ زيرا در علم حضـوري نيز زمينۀ خطا وجود دارد و اگر گفته شود ِ خطاپذيري علم حضـوري مربوط به سـالک غير واصـل اسـت نه سالک واصل ، ميتوان گفت از کجا ميداند که او سـالک واصـل است ؟ همچنين اگر گفته شود سالک غير واصل به مقام نبوت نميرسـد، بنابراين از اين که او به مقام نبوت رسـيده اسـت ، ميفهمد که او سالک واصل است و شـهودش خالص و خلل ناپذير است ، باز هم ميتوان گفت که او از کجا ميداند که به مقام نبوت رسـيده اسـت ؟ رسيدن به مقام نبوت نيز از طريق وحي به دست ميآيد و بار ديگر اين پرسش قابل طرح اسـت که چگونه است که پيامبر در اين که آن چه به او وحي ميشود، منشأ الهي دارد و منشأ شيطاني ندارد، شک و ترديد ندارد؟ بنابراين ، شهودي و حضوريبودن معرفت خود به خود ملاک خطاناپذيري و ترديدناپذيري معرفت نخواهد بود، مگر آن که به دليل ديگري خطاناپذيري معرفت براي پيامبر اثبات شـود؛ زيرا در غير اين صـورت ، هم در جايي که پيامبر صـدايي را ميشنود و هم جايي که حقيقتي بر قلب او القا ميشـود، احتمال اين که منشـأ غير الهي داشـته باشـد، وجود دارد (رباني گلپايگاني، ۱۳۹۱، ص ۱۴۰-۱۴۱).