چکیده:
توسعه در وجه انضمامی خود، تابع بسط و تعالی نظر و عمل به نحو توامان است. به همین وزان، توسعه در واقعیت اجتماعی، نسبتی متقابل با توسعه نظام دانش و علوم دارد. اینکه سنخ دانش و علوم چگونه و بر مبنای چه الگوی ساختاری و ارزشیای بسط یابد، متاثر از مبانی معرفتی حاکم بر نگرش فردی و جمعی پدیدآورندگان علوم و نیز تجارب ایشان است. این، بدان معناست که نحوه توسعه دانش و علوم، گرانبار از پیشفرضهایی است که خواه ناخواه با پذیرشیک الگوی ساختاری، تسری و امتداد مییابند؛ ازاینرو هر دستگاه معرفتی بایسته است مبتنی بر مبانی خود، الگوی توسعه منظومه دانش و علوم را شناسایی نموده، رهیافتی روششناختی نسبت به توسعه دانش و علومداشته باشد. مقاله حاضر از منظر این ضرورت، با استفاده از مبانی حکمت متعالیه، به تامل در الگوی ساختاری توسعه نظام دانش و علوم بر مبنای دلالتهای آیات قرآن کریم پرداخته است. هدف این مقاله، ترسیمیک الگوی عام طبقه بندی دانش نیست، بلکه آن است که بتواند با شناسایی مبادی معرفت، در نظام روابط انسان از منظر دلالت آیات قرآن کریم، نحوه بسط دانش و علوم را شناسایی و تبیین نماید.
The “Development” in its concrete form is the subordinate of the expansion and transcendence of thinking and action geminately. In the same vein، the development in social reality has a mutual relation with the development of the system of knowledge and science. The structural and value model development of knowledge and science is influenced by the epistemological principles governing the individual and collective attitude of the creators of science as well as their experiences. This means that the way knowledge and science are developed is influenced from the presuppositions that come with the acceptance of a structural pattern. Therefore، each epistemic system، must based on its foundations، identify the pattern of the development of the knowledge and science system، and have a methodological approach to the development of knowledge and science. From the perspective of this necessity، the present article uses the principles of transcendental theosophy (Hikat-e-Motaalie) to reflect on the structural pattern of the development of the system of knowledge and science based on the implications of Quranic verses. The purpose of this paper is not to draw a general pattern of knowledge classification، but its aim to identify and explain the way of development of knowledge and science by identifying the basis of knowledge in the system of human relations from the point of view of the implications of the Quranic verses.
خلاصه ماشینی:
"پرسشی که در اینجا سر بر میآورد، آن است که اگر بپذیریم واقعیت اجتماعی در شکلگیری، جهتیابی و استمرار کارکردهای نظام دانش و علوم، بهویژه علوم انسانی مؤثرند، آیا این پذیرش، منجر به لزوم پذیرش دیدگاه پارادایمیک و نسبیانگارانه نسبت به معرفت، ولو به طورمحدود در حوزۀ علوم انسانی نمیشود؟ پاسخی که از منظر حکمت و معرفت اسلامی میتوان به این پرسش داد، این است که بنیادهای معرفتی و نظریات مندرج در نظام دانش و علوم در ساحت حیات جمعی، بهویژه علوم انسانی از آن جهت که در امتداد دلالت تصورات، مفاهیم، مقولات، قضایا و اصول ضروری و همگانی عقل اکتشاف یا اعتبار شدهاند و نیز از آن جهت که مؤید به هدایت عقل ربانی دینی هستند، موجه و بنیادمنداست؛ لذا در چرخۀ نسبیت و تدریج تاریخی گرفتار نمیشوند؛ ازاینرو در منظومۀ نظری حکمت و معرفت اسلامی، در تناظر با معارف قرآنی، نظام دانش و علوم باید در خدمت اهداف نهادهشده در فطرت و وجود انسان نوعی باشد.
چنانکه ملاحظه میشود، بنیاد و ساختار کلان معرفت دینی از منظر دلالتآموزههای قرآنی، بنیاد و ساختاری عقلانی است؛ یعنی حتی شرع مقدس که منظومۀ معارف نقلی (قول و فعل) است، انسان را یا ارجاع به عقل درونی میدهدیا در حوزۀ حقایق اعتباری فقهی و اخلاقی (فردی و اجتماعی) در جاذبۀ معرفتی و معنوی وحی الهی قرار میدهد و وحی خود اساس و بنیاد عقل است و عقول و علوم بشری باید در خدمت آن باشند؛ چراکه وحی، شهود معیار و مصون از خطا و لغزش معصومان( و علم تام و کاملی است که از مبدأ الهی صادر شده و چه در مقام تلقی و چه در مقام ضبط و نگهداری و چه در مقام ابلاغ حقایق الهی، پیراسته از خطا و لغزش است."