چکیده:
رسانهها نقش بسیار مؤثری در ایجاد بستر فرهنگی-اجتماعی مناسب در حوزة توانمندسازی افراد ایفا میکنند. پژوهش حاضر به بررسی تأثیر رسانههای نوشتاری بر توانمندسازی اجتماعی- فرهنگی زنان شاغل با استفاده از روشهای اسنادی و پیمایشی پرداخته و اطلاعات در دو پرسشنامه جامع جمعآوری شده است. جامعة آماری شامل پزشکان، پرستاران، بهیاران و رزیدنتهای زن مراکز خدمات بهداشتی درمانی شهرهای رشت و انزلی شامل 1964 نفر و مدیران و صاحبان این مراکز است. حجم نمونة شاغلان زن برابر 321 نفر است که بهصورت نمونهگیری طبقهای دو شهر رشت و انزلی و شیوة تصادفی ساده، همچنین نمونهگیری از جامعة صاحبان و مدیران مراکز به روش تصادفی ساده انجام شده است. یافتهها نشان میدهد که رسانههای نوشتاری تأثیرگذاری لازم را بر نگرش مخاطبان و باورهای جامعه از نظر پذیرش توانمندی زنان در حوزة اجتماع و اشتغال و انعکاس زنان توانمند نداشته و باوجود نگاه مثبت صاحبان و رؤسای مشاغل به توانمندی زنان در این حوزه، تأثیر و انعکاس این رسانهها در این زمینه خنثی بوده است. همچنین رسانههای نوشتاری چاپی بیشترین تأثیرگذاری را بر دو بعد توانمندسازی اجتماعی، یعنی آگاهی و اعتماد زنان داشته است. در این بین، توجه به بعد آموزش از توانمندسازی فرهنگی در محتوای رسانههای نوشتاری مشاهده میشود.
This study investigates the effect of written media on empowerment of employed women in social and cultural dimensions. In order to perform this research, documentary and survey methods are used. The survey information was collected via two comprehensive questionnaires. The population in this study consisted of all doctors, nurses, paramedics and female residents of the health centers in Rasht and Anzali and the sample size in this research is 321 persons in the different occupational fields. Moreover, in order to sampling the owners and managers of health service centers, simple random sampling method is used. Based on the results, the written media lack the necessary impact in terms of reflecting empowered women and influencing attitudes, beliefs and cultural patterns of the society and acceptance of women's empowerment in society and employment. And despite the positive attitude of the business owners and leaders toward the employment and empowerment of women, impact and reflection of written media is neutral in this regard. Also, among the three types of written media, print media are the most influential on both knowledge and trust, and attention to the training of cultural empowerment in the context of print media is clearly visible in the print media.
خلاصه ماشینی:
با توجه به لامبداي ويلکز به دست آمده ٠/٩١٧، و سطح معناداري حاصل از آن (٠/٠٠٢) که کمتر از ٠/٠٥ است ، مي توان گفت از نظر آماري تفاوت معناداري بين رسانه هاي نوشتاري چاپي ، الکترونيکي و هر دو (چاپي -الکترونيکي) براساس ابعاد توانمندي اجتماعي زنان در حوزة اشتغال وجود دارد.
آزمون لامبداي ويلکز براي متغير توانمندسازي فرهنگي زنان در حوزة اشتغال (رجوع شود به تصویر صفحه) با توجه به لامبداي ويلکز به دست آمده ٠/٩٥٧، و سطح معناداري حاصل از آن (٠/٠٢٢) که کمتر از ٠/٠٥ است ، مي توان گفت از نظر آماري تفاوت معناداري بين رسانه هاي نوشتاري چاپي ، الکترونيکي و هر دو (چاپي - الکترونيکي) براساس ابعاد توانمندي فرهنگي زنان در حوزة اشتغال وجود دارد.
با توجه به آزمون f و سطح معناداري به دست آمده مي توان گفت از بين تمامي ابعاد توانمندسازي فرهنگي زنان که شامل نگرش ، دانش ، آموزش و مهارت است ، تنها بعد آموزش در بين استفاده کنندگان از رسانه هاي نوشتاري (چاپي ، الکترونيکي و چاپي – الکترونيکي) تفاوت دارد؛ زيرا سطح معناداري آن کمتر از ٠/٠٥ است .
نگرش به توانمندسازي زنان در حوزة اشتغال در ديدگاه مديران و صاحبان مشاغل با محتواي مطالب اجتماعي ، فرهنگي رسانه هاي نوشتاري متفاوت است .
Ur Rehman, Hafez (2011), “Socio Economic and Political Obstacles in Women's Empowerment in Pakhtun Society of District Dir (Khyber Pkhtunkhwa, Pakistan)”, Journal of Social Sciences, No. 5: 51-72.