چکیده:
یکی از مختصات اصلی جنبش اسلامی افغانستان وابستگی شدید آن به جریانات فکری– مذهبی و
سیاسی خارج از کشور است. اسلام گرایان معتدل که در سال های آغازین نیمه دوم قرن بیستم در
واکنش با گفتمان سکولار چپ ظهور کردند، تحت تاثیر اندیشه های جنبش اخوان المسلمین مصر و
حزب جماعت اسلامی پاکستان قرار داشتند. پس از افول اسلام گرایان معتدل که جریان بنیادگرایی در
جنبش طالبان نمود یافت، بازهم جریان های فکر مذهبی فرامرزی جنبش اسلامی افغانستان را به لحاظ
فکری و ایدئولوژیکی تغذیه می کردند. وابستگی شدید جریان های اسلامی افغانستان به نحله های فکری
و اندیشه در این جنبش است پیامدها و تبعات منفی و غیر قابل » بحران تفکر « سیاسی بیرونی که نشانه
کنترلی را در پی داشته است. در این نوشتار تاثیرپذیری جنبش اسلامی افغانستان از تحولات جریان های
مذهبی در افغانستان مورد » روحیه افراط گرایی « نوبنیادگرایی پاکستان و نقش آن ها در شکل گیری
بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
در اين نوشتار تأثيرپذيري جنبش اسلامي افغانستان از تحولات جريان هاي نوبنيادگرايي پاکستان و نقش آن ها در شکل گيري «روحيه افراط گرايي» مذهبي در افغانستان مورد بررسي قرار گرفته است .
اين تماس براي درک دگرديسي جنبش اسلامي افغانستان از نوع اسلام گرايي که تاحدي نوگرا و معتدل بود به سمت بنيادگرايي از نوع افراطي و رجعت طلب که در جنبش طالبان نمود يافت ، بسيار حائز اهميت است .
١. پيوند تاريخي سنت اسلامي شبهه قاره هند و افغانستان هرچند افغانستان به جهت قرار گرفتن آن در محل تلاقي سه حوزه فرهنگي شبه قاره ، آسياي مرکزي و ايران همواره در معرض نفوذ فرهنگي و فکري اين سه حوزه تمدني و فرهنگي قرار داشته است ، اما گفتمان ديني اهل سنت در اين کشور به دليل پيوندهاي عميق و ديرينه اي آن با سنت مذهبي شبه قاره هند و اخيرا پاکستان ، بيشتر تحت تأثير تحولات جريان هاي مذهبي اين حوزه از جهان اسلام قرار داشته است .
يعني حزب اسلامي گلبدين حکمتيار نيز از عرصه معادلات سياسي افغانستان به تدريج کنار رفت و جاي خود را به جنبش نوبنيادگرايي طالبان داد که شديدا مورد حمايت جمعيت العلما و گروه هاي وابسته به اين حزب بود.
٢٢ جمعيت علماي اسلام عمدتا از پشتون هاي ايالت بلوچستان و سرحد تشکيل گرديده و در دوران جهاد افغانستان هرچند با برخي گروه هاي کوچک مجاهدين ارتباط داشت ، اما اين حزب تا دهۀ ١٩٩٠ به اين دليل که در انزوا قرار داشت ، نتوانست نقش سياسي مهمي در قبال مسائل افغانستان ايفا نمايد و گروه هاي کوچک افغاني که طرفدار جمعيت العلما بودند در حاشيه قرار داشتند.