چکیده:
در دوران حاکمیت دانش توسعه، الگوهای گوناگونی از توسعه معرفی شده که در زمانه خود در همه سطوح و اجزای ناظر بر مدیریت توسعه رسوخ یافته و پیامدهای خاص مکانی- فضایی در عرصه جهانی، منطقه ای، ملی و سرزمینی نیز داشته است. تجربیات متعدد و همچنین نتایج حاصل از استفاده از الگوهای غربی توسعه، کشورهای جهان سوم از جمله ایران را به این نتیجه رسانده که استفاده از الگوهای بومی توسعه، الگویی که بر فرهنگ بومی و مبانی اعتقادی متکی باشد (اسلامی- ایرانی) بهترین الگو برای پیشرفت می باشد. هدف از این تحقیق ارزیابی الگوی فعلی توسعه روستایی با توجه به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می باشد. روش تحقیق توصیفی _ تحلیلی می باشد و با استفاده از پرسشنامه و نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج گویای این واقعیت است که الگوی غالب و رایج در زمینه برنامه ریزی توسعه روستایی در ایران با الگوی اسلامی ایرانی مطابقت ندارد.
In the Era of the rule of development knowledge، different patterns of development were introduced that in their time permeated every supervising level & element of development administration and also had particular local-spatial consequences in the universal، regional، national، and territorial arenas. By the use of several experiences as well as the results of Western development patterns، third world countries، including Iran have come to the conclusion that the best pattern for development is the domestic pattern which is based on the Islamic-Iranian indigenous culture and belief. The objective of this study is the assessment of the present-time rural –development pattern in accordance with the Islamic-Iranian development pattern. The method used in this study is descriptive-analytic which has been analyzed via questionnaires and SPSS software. The results pinpoint the fact that the common and dominant pattern of rural-development planning is not compatible with the Islamic-Iranian pattern.
خلاصه ماشینی:
از آن جا که اهداف برنامه ريزي روستايي، توسعه ، پيشرفت ، رشد و بالندگي روستا مطابقت آن با الگوهايي اسلامي ايراني در محيط روستايي است ، داشتن يک روستا مناسب با خواسته هاي خود مردم که نشأت گرفته از الگويي اسلامي ايراني ميباشد ميتواند سهم زيادي در فضاي زندگي روستاييان داشته باشد، بنابراين اهداف نهايي اين پژوهش به قرار زير است : تا چه ميزان برنامه ريزيها صورت گرفت در روستاها با الگوي مورد نظر همخوني دارد دلايل ناهماهنگي بين برنامه ريزي و الگوي اسلامي ايراني در چه چيزهاي نهفته است با توجه به موارد بالا و مسائل مطرح شده ، فرضيه ي پژوهش بدين شکل طرح ميشود: با استفاده از الگوي غالب و رايج در زمينه برنامه ريزي توسعه روستايي در ايران ميتوان ميزان مطابقت آن را با الگوي اسلامي ايراني مشخص و معلوم نمود.
جدول (٦) نتاج آزمون برازش نيکويي (خي دو) در مورد متغيرهاي مرتبط با بومي بودن (به تصویر صفحه مراجعه شود) منبع : يافته هاي پژوهش با توجه به جدول (٦) نتايج بيانگر اين است که در ارتباط با متغيرهاي بيان شده توسعه بومي گزينه (مخالفم ) بيشترين فراواني را به خود اختصاص داده است ارتباط معناداري بين متغيرهاي بيان شده با الگوي غالب برنامه ريزي توسعه روستايي وجود ندارد و متغيرهاي ذکر شده مستقل از الگوي مذکور ميباشد.