چکیده:
تبعات انتشار مقاله گتیه، آن چنان گسترده و عمیق بود که برخی از معرفت شناسان را برآن داشت تا برای رهایی از این مخمصه، اساس مدعای گتیه را زیر سوال ببرند. ما از میان ایرادهای وارد شده بر وی، سه مورد عمده را انتخاب کرده و شرح داده ایم که عبارتند از: 1ـ تردید در شمول مثال های نقض گتیه؛ 2ـ تردید در اهمیت تاریخی و معرفت شناسانه مدعای وی؛ 3ـ تردید در اعتبار استنتاج های درون مثال های نقض گتیه. در نقد ایراد (1) نشان داده ایم که چگونه می توان ایده نهفته در پس مثال های نقض گتیه را به همه انواع معرفت تعمیم داد و شمول مدعای وی را ثابت کرد. ایراد (2) را در دو بخش مورد بررسی قرار داده ایم؛. ابتدا از رهگذر واکاوی موضع افلاطون و ارسطو در باب معرفت، منشا و خصوصیات آن نشان داده ایم که چرا مدعای گتیه دارای منشایی افلاطونی- ارسطویی است و درنتیجه یک تلقی کلاسیک به شمار می آید؛ سپس نشان داده ایم که چرا تردید در اهمیت معرفت شناختی مدعای گتیه پر بی راه نیست و چگونه این امر سبب چرخش توجه معرفت شناسان از واکاوی تعریف معرفت به واکاوی توجیه معرفتی شده است. در نقد ایراد (3) نیز دو شیوه برای خدشه در اعتبار استنتاج های گتیه را مورد ارزیابی قرار داده و نشان داده ایم که چرا خود این شیوه ها مخدوشند.
The consequences of Getter’s paper were vast and profound that some epistemologists، in order to get rid of this predicament، decided to cast serious doubts on all contents of his paper. We have selected three main samples، among the objections explaining in detail. These objections are as following: (1) bewilderment in the claim that Gettier’s counterexamples embrace all kind of knowledge، (2) perplexity in historical and epistemological importance of his claim، and (3) hesitating in validity of deductions are used in his counterexamples. In rejecting (1)، it will be shown that how we can generalize the idea behind his counterexamples to all kinds of knowledge and reveal the inclusiveness of his claim. We have divided objection (2) into two sections. At first، by assessing Plato’s and Aristotle’s standpoints concerning the nature of knowledge، its origin and features، we have revealed that why Gettier’s claim has a Platonic-Aristotelian origin and finally، should be regarded as a classic view. Then، we showed that why doubting on epistemological importance of Gettier’s claim should not be neglected and how it caused turning from assessing tripartite definition of knowledge to assessing epistemic justification. In rejecting objection (3)، we have examined two proposed ways to undermine the validity of Gettier’s inferences and showed why both are untenable.
خلاصه ماشینی:
چندان عجيب نخواهد بود اگر تأکيد بر چنين ملاکي بـراي تعيـين دامنـۀ مزبور، بحث را تنها به معرفت گزاره اي محدود سـازد، امـا درمقابـل ، برخـي ديگـر از معرفـت - شناسان برآنند که ايدة نهفته درَ پسِ مثال هاي نقضِ گتيه وار ـ علاوه بر نمايان ساختنِ نابسـندگي تعريف سه جزئي ـ ميتواند معطوف به مسئله اي به مراتب جديتر باشد؛ آن نيز اين که نابسـندگي مزبور ناشي از ناديده گرفته شدن چه چيزي بوده است ؟ اگرچه مقالۀ گتيه حاوي پاسخ صريحي به اين پرسش نيست ، ولي برخي از مثال هاي نقـضِ گتيـه وار نـاظر بـه فرضـياتي بـراي پاسـخ بـه پرسش مزبورند.
علاوه براين به نظر کاپلان ، هنوز معلوم نيست تلاش درجهت ارائۀ راه حلي براي فرار از مثال هـاي نقضِ گتيه ، چگونه قرار است تا ملاکي بـراي ارزيـابي آسـيب پـذيري اسـتدلال مؤيـد P فـراهم آورد؛١ و از اين مهم تر، به همان ميزاني که توقع ميرود تا چنين راه حل مفروضي راهگشا باشـد، ميتوان تمام زحمت را بر دوش سومين جزء تعريف سه جزئي ـ توجيه ـ انـداخت ؛ پـس بـه نظـر ميرسد که در اينجا نيز پذيرفتن / نپذيرفتن بسندگي تعريف سه جزئي، تفاوت چنداني در مـاجرا ايجاد نخواهد کرد (٩ - ٣٥٨ .