چکیده:
فرا استقرای بدبینانه مهمترین استدلال علیه واقع گرایی علمی است، به همین دلیل از وظایف اصلی واقع گرایان( احتمالا مهمترین وظیفه آنها ) پاسخ دادن به این برهان است. در این مقاله صورت بندی ای از این برهان ارائه می گردد و پاسخ های مختلف واقع گرایان در مورد آن اجمالاً بیان می شود. در میان این پاسخ ها پاسخ واقع گرایان ساختاری به عنوان پاسخ قابل قبول تر پذیرفته می شود. نکته مهم در مورد پاسخ واقع گرایان به استدلال فرا استقرای بدبینانه این است که واقع گرایان ساختاری باید با مطالعه مورد به مورد نظریه های علمی نشان دهند که ادعای آنها مبنی بر حفظ ساختارها محقق شده است.
The most important argument against scientific realism is pessimistic meta –induction. One of the main task of scientific realists is to make an effective rebuttal to this argument. In this paper we formulate a form of the argument, then consider the most important rebuttal that make against it, concisely. Our claim is that the structural realism rebuttal is the most acceptable one, but its thesis, which is that what is preserve in the theory change is structure and science just represent the structural relations in the world, must be evaluated by considering scientific theories case by case in all scientific domain, such as physics , biology, chemistry, etc.
خلاصه ماشینی:
دو مسئله درمورد استنتاج براساس بهترین تبیین و تعین ناقص وجود دارد که ملاحظات درمورد آنها با ملاحظات درمورد فرااستقرای بدبینانه تفاوت دارد: نخست اینکه دو مورد اول چالشهاییاند که علیالاصول در هر نوع واقعگرایی با آن مواجه میشویم، زیرا استنتاجهای ابداکتیو در بسیاری از زمینههای استدلال علمی نقشی انکارناپذیر بازی میکنند و اگر تعین ناقص مسئلهای اصیل باشد، چالش آن را میتوان باتوجهبه برداشت واقعگرایانه از نظریهها یا ادعاهای علمی صورتبندی کرد.
او آن را واقعگرایی همگرا مینامد: R1: نظریههای علمی (حداقل در علوم بالغ) نوعا بهطور تقریبی صادقاند و نظریههای جدیدتر از نظریههای قدیمیتر، در حوزۀ یکسان، به صدق نزدیکترند؛ R2: عبارات مشاهدتی و نظری، در نظریههای یک علم بالغ، بهصورت واقعی ارجاعدهندهاند (بهطور تقریبی، متناظر با هویاتی که در بهترین نظریههای ما فرض شده است، ذواتی در جهان وجود دارد)؛ R3: نظریههای متوالی در هر علم بالغ، بهگونهایاند که روابط نظری آنها و مرجعهای نظریههای پیشین را حفظ میکنند؛ یعنی نظریههای پیشین بهصورت موارد حدی نظریههای بعدیاند؛ R4: پذیرش نظریههای جدید تبیینکنندۀ این مطلب است و باید باشد که چرا نظریههای پیشین به این میزان موفق بودهاند (Leplin 1984: 219-220).
راهبرد او در این امر ارائۀ سیاههای از نظریههای علمی است (Laudan 1984: 157) که بهدرستی میتوان آنها را هم بهلحاظ تجربی موفق دانست و هم بهلحاظ عملی مفید تلقی کرد و این سیاهه «بهطور آزاردهندهای» (adnauseam) میتواند توسعه یابد؛ بنابراین «تاریخ علم نمیتواند باور واقعگرایان را درمورد ارتباط تبیینی میان موفقیت تجربی و صدق موجه سازد» (Psillos 1996).