چکیده:
دکارت بهدلیل نوآوریهای بسیارش در فلسفه، زبانزد است. او را بهدرستی پدر فلسفۀ جدید نامیدهاند و آثارش را در گروههای فلسفه در همۀ دانشگاههای دنیا میخوانند؛ پیوسته دربارۀ ابعاد گوناگون نظام فکریاش کتاب، مقاله، پایاننامه و رساله مینویسند و از جمله فیلسوفانی است که بر تمام جریانهای فلسفی مهم در غرب از سدۀ هفده تاکنون تأثیر نهاده است. او را در میان فیلسوفان پیش از خود، بیشتر با آگوستین سنجیدهاند و در میان مکاتب فلسفی پیش از او، در برابر سنت ارسطوییـ مدرسی قرارش دادهاند. در جهان اسلام نیز بیشتر از هر اندیشمندی، او را با غزالی سنجیدهاند و کتاب تأملات در فلسفۀ اولای او را با المنقذمنالضلال مقایسه کردهاند.در این مقاله، کوشش شده تا نظام دکارتی را در کنار نظام فکری فیلسوف ایرانی گمنامی گذاشته شود که گرچه چندان نامونشانی از او در میان نیست، در آنچه تا این اندازه مایۀ بلندآوازگی دکارت در تاریخ فلسفه غرب شده، سخنان تازه و نغز بسیاری دارد که دستکم فضل تقدم او را در این حوزهها بهخوبی نشان میدهد. گاه چنان شباهت شگفتانگیزی در سخنان او با آنچه دکارت چهار سده بعد بیان میکند، به چشم میخورد که این گمان را در خواننده برمیانگیزد که نکند دکارت یا پیشینیانش در سدههای میانه و دوران نوزایی، آثار او را دیده یا خواندهاند. این فیلسوف، افضلالدین کاشانی معروف به باباافضل است که برخلاف جریان تفکر فلسفی در روزگار خویش، همۀ آثارش را به زبان فارسی ساده و آسانیابی به نگارش درآورده است. او نهتنها در زبان نگارش، بلکه در موضوع و هدف فلسفهورزی نیز نوآوریهای دارد که از این حیث در میان دیگر فیلسوفان مسلمان، شاید بیرقیب باشد.
Descartes is famous for his various innovations in philosophy. He has been rightly regarded as the father of modern philosophy. His writings are taught at philosophy departments in all universities all over the world and different aspects of his thought are the subject-matter for so many books, articles, and dissertations and treatises which make among the epoch-making philosophers in the west. Among his predecessors, he has mostly been compared with St. Augustine, and among the past schools of philosophy, his system has been contrasted against the Aristotelian-Scholastic tradition. In Islamic world, Descartes and His Meditations on First Philosophy, compared with Al-Ghazali and his Deliverance from error. The present paper tries to make a comparison among the Cartesian system and that of a roughly unknown Persian philosopher that, though being unknown, most of Cartesian innovative heritage in Western philosophy is preceded by his philosophy. The similarity among his teachings and Descartes' ones is so great that reader may supposes that Descartes or his medieval or renaissance predecessors have had some access to his writings or even read them. This philosopher, Afdal al-Din Kashani known as Baba Afdal, against the Islamic philosophical mainstream in his times that was in Arabic language, has written all of his works in simple, eloquent and accessible Persian prose. He not only in Persian-writing for the first time but also with regards to the subject-matter and the goal of philosophizing is such an innovator that no other Muslim philosopher can precede him.
خلاصه ماشینی:
"اولویتدادن به تربیت عملی مخاطبان بهجای فرهیختگی نظری 4-1 جایگاه نفس در دستگاه فکری باباافضل 4-1-1 محوریتبخشیدن به خودشناسی حکیم باباافضل کاشانی در نزاع سختی که در روزگار او میان متکلمان و متشرعان از سویی، و فلاسفه از دیگر سو، بر سر حقانیت یا عدمحقانیت فلسفه درگرفته بود، با آنکه عمیقا دل در گرو فلسفه و فلسفهورزی داشت، تا اندازهای حق را به جانب دستۀ نخست میدانست و بر آن بود که این همه گرفتاری که دامنگیر فلسفه شده، بر اثر فراروی آن از حدود خود و ورود به وادی خداشناسی است.
باید فلسفه را به حوزۀ اصلی خودش بازگرداند یعنی به همان جایی که سقراط از آنجا آغاز کرد و آن چیزی نیست جز احیای شعار سقراطی یا همان سروش معبد دلفی «خودت را بشناس»؛[13] از نگاه باباافضل کار فلسفه خودشناسی است نه خداشناسی که اگر این مهم در فلسفه بهخوبی بهانجام برسد، خداشناسی خودبهخود حاصل میشود؛ چنانکه میگوید «مراتب آیات حقتعالی در آفاق و انفس چون گنجخانهایست دربسته که به کلید جهان مردم توان گشود» (مرقی کاشانی، 1366: 267) و «هرکه روی به جهان مردم ...
او فلسفه را به همان معنای اولیۀ آن در یونان باستان یعنی «دانشدوستی» (philo-sophia) در نظر میگیرد (Chittick, 2001: 5) و رسالت فلسفه را در این میداند که همۀ جویندگان دانش و دوستداران دانایی را مخاطب خود قرار دهد و فلاسفه باید بهترین، هموارترین و کوتاهترین راه را برای رسیدن به دانایی نشان دهند که آن جز خودشناسی نیست: «آگاه باشید و بدانید، ای شایستگان آگهی و خواهندگان دانایی و جویندگان نور دانش، که جویندۀ هر چیز به مراد نرسد مگر که از معدن و محلش بجوید، که خواهندۀ آب اگر آب را از معدن نوشادر طلبد از مراد بازماند."