چکیده:
دو جریان اصلی حاکم بر حوزه فلسفه اخلاق عبارتاند از: اخلاق فضیلت (virtue ethics) و اخلاق وظیفهگرا (deontological ethics). دریافت فضیلتمحور از اخلاق دریافتی است که اغلب دانشوران حوزه فلسفه اخلاق آن را بارزترین ویژگی تفکر اخلاقی کلاسیک قلمداد میکنند. درواقع فلسفه اخلاق مورد نظر افلاطون و ارسطو و به تبعِ آنها فیلسوفان اسلامی و مسیحی، فلسفه اخلاقی بود که میبایست به فضیلتمندشدن آدمی میانجامید. این در حالی است که اخلاق وظیفهگرا، عمدتا اخلاقی است که با تحولات ژرف سدههای اخیر در حوزه تفکر ملازم بوده است؛ تحولاتی که در آن مبنای داوری اخلاقی عمل به وظیفه از سوی شخص آن هم با ابتنای بر مقوله حقوق انسانی است. ما در این مقاله خواهیم کوشید تا از اولویت اخلاق وظیفهگرا بر اخلاق فضیلت در عرصهی رسانه دفاع کنیم. «اولویت» در اینجا به معنای «برتری» نیست بلکه سخن بر سر آن است که ما برای رسیدن به اخلاق فضیلتمحور در عرصهی رسانه، ضرورتا نیازمند شناسایی اولویت اخلاق وظیفهگرا بر اصول اخلاق فضیلت در این عرصه هستیم.
خلاصه ماشینی:
آنچه در عرصة فلسفة سیاسی معاصر از محوریت بیشتری برخوردار است بحث پیرامون جایگاه اخلاق در رسانههای دولتی است؛ اینکه دولت برای رعایت اخلاق رسانه باید بر کدام دریافت از اخلاق، اعماز فضیلتمحور یا وظیفهگرا، تمرکز کند.
آنچه میتوان بهعنوان پرسش یا مسئلۀ محوری این مقاله مطرح ساخت این است که کدامیک از این دو موضع نسبتبه دیگری «اولویت» دارد و فرضیهای که میتوان باتوجهبه منابع و مستندات و نیز تحلیلها و تبیینهای مابعدی پیشنهاد کرد عبارت است از اینکه: باتوجهبه این اصل که کوشش درجهت ترویج و گسترش ارزشهای اخلاقی یا بهبیانی اتخاذ رویکرد فضیلتمحور در عرصة اخلاق رسانه بههرحال نیازمند مبنایی نحیفتر و عمل به برخی حداقلهای اخلاقی است، بهنظر میرسد اخلاق وظیفهگرا، که جنبهای سلبیتر و نحیفتر دارد، بر اخلاق فضیلتگرا در عرصة رسانه «اولویت» دارد.
این اولویت بهمعنای برتری نیست بلکه بدین معناست که برای تحقق اخلاق فضیلتمحور در حوزة رسانه اتخاذ رویکرد وظیفهمحور لازم و ضروری است، زیرا رسانهای که به وظایف خود و حقوق شهروندان بیاعتناست نمیتواند رسانهای فضیلتگستر باشد.
در اینجا بنا نیست شرح مبسوطی از نظریة اخلاقی کانت عرضه شود، بلکه با ابتنای بر همین دو محور اصلی تلاش میشود بدیل جدی و اثرگذار اخلاق فضیلتگرای مبتنیبر سعادت را بهعنوان فلسفة اخلاقی که تأثیری بیچونوچرا بر نظریههای اخلاقی سدة بیستم و بهتبع آن در مناقشات جاری در حوزة اخلاق رسانه داشته است بشناسیم.
1. 4 کانتیانیسم رالز فهم نظریة عدالت جان رالز ازحیث التفاتش به فلسفة اخلاق، یعنی همان چیزی که موضوع بحث مقالة ماست، منوط به فهم بهرهگیریهای او از اخلاق کانتی است، بهنوعی که رالز را بهعنوان یکی از مهمترین اصحاب تفکر نوکانتی در سدة بیستم مطرح کرده است.