خلاصه ماشینی:
"پرسشی که اینک مطرح میشود،معطوف به تعارض بین واکنش جوامع مختلف در مقابل سیاستهای بین المللی است:چرا برخی از این جوامع در مسیر جهانیسازی قرار گرفتهاند و توانستهاند بر فقر مطلق غلبه نمایند و رشد اقتصادی کشور را بالا ببرند،درحالیکه جوامعی وجود دارند که در این مسیر نه تنها موفقیتی را به دست نیاوردهاند،بلکه زمینه شکستهای گستردهتر خود را فراهم آوردهاند؟ در این نوشتار سعی میشود تا ضمن توضیح موضوع،نقاط قوت و ضعف پدیده از دیدگاه نظری به اختصار بررسی شود و آنگاه توصیههایی برای موفقیت در زمینه بکارگیری سیاستهای جهانی با توجه به تجربیات ایران در دهه 1370(1990 م)مطرح خواهد شد.
در این راستا برخی از پژوهشگران مانند Keith Porter (2001)معتقد است که"جهانی شدن با بهبود رشد اقتصادی،طبقه متوسط را تقویت نموده و از این طریق تقاضا برای دموکراسی افزایش مییابد"4، Dollar و Kraay در مطالعات خود به این نتیجه رسیدهاند که طی دو دهه گذشته،فقر مطلق در جهانی سازی اقتصادهای در حال رشد به شدت (به تصویر صفحه مراجعه شود) جهانی شدن،با بهبود رشد اقتصادی،طبقه متوسط را تقویت میکند و تقاضای دموکراسی را افزایش میدهد.
نتیجهگیری جهانی شدن اقتصاد هنوز نتوانسته است مسیر کامل رشد و حذف فقر را در کشورهای در حال توسعه به نحو مطلوبی که در ابعاد نظری از آن یاد میشود،طی نماید،و آمار و ارقام نیز نشان میدهد که در این راستا هنوز کاستیهای جدی وجود دارد."