چکیده:
عرفان و ادبیات عرفانی در قالب زبان و اصطلاحات ویژهای تجلی یافته است. عارفان با بهرهگیری از این زبان، تجربهها و مکاشفات عرفانی خود را ثبت و بیان کردهاند. سه اصطلاح التباس و تمثّل و منازله با ویژگیهای مشترک بسیار، بیانکننده گونههایی از تجربه رویت و کشف و شهود عرفانیاند. این سه اصطلاح تاویلپذیرند و در سطح رمزی یا محاکاتی زبان عرفان قرار میگیرند؛ و پیوند محکمی با مفاهیم محبت و عشق و تجلی الهی دارند. عارفان برخی از مهمترین اندیشههای خود را در قالب این اصطلاحات بیان کردهاند. عینالقضات همدانی مفهوم تمثّل را اسرار بزرگ الهی میخواند و دریافتن عوالم دنیا و آخرت را به درک عالم تمثّل وابسته میداند. روزبهان بقلی با تکیه بر اصطلاح التباس و کشف، حسن و جمال معشوق زمینی را تجلی جمال حق به شمار میآورد و شاهدبازی و عشق مجازی را جایز و حتی آن را تنها راه درک عشق حقیقی معرفی میکند. ابنعربی نیز در بیان نظریه حضرت خیال و عالم مثال، اصطلاح منازله را در نظام فکری وحدتگرایانه خود برجسته میکند. این اصطلاح بیانگر گونهای تنزل یا فرود عوالم روحانی و تعالی انسان برای دستیابی به آن عوالم است. این مقاله بهطور مقایسهای این سه اصطلاح را در نظام فکری عینالقضات همدانی و روزبهان بقلی و محیالدین بنعربی بررسی میکند.
Mysticism and mystical literature is written in the special language and specific
terms; and mystics, using these terms, record and express their mystical
experiences. The three terms ‘Eltebas’, ‘Tamassol’ and ‘Monazeleh’ that
represent kinds of mystical intuition and experience, have many common
characteristics. These three terms are in the Mimetic level of mysticism
language, and are interpretable. Also, they have firm relationships with
concepts of love, mystical love and God Representation. Mystics have
expressed some of their most important ideas in the form of these terms. Ain-
Al- Qozat Hamadani names the concept of Tamassol as the greatest divine
secret and sees the understanding of this world and hereafter to the
understanding the universe of Tamassol. Roozbahan Baqli, relying on so-called
Eltebas (confusion) and Kashf (discovery), recognizes the beautifulness and
elegance of earthly Beloved as the manifestation of God's beauty; and believes
that not only Shahedbazi (virtual love) is permissible, but it also is the only way
to understand the true love. Also Mohyi-Al-dyn Ibn Araby, along with the
theory of ‘the Holley Imagination’ and ‘the world of Idea’, has foregrounded in
his thought system, the term Monazeleh (degradation or descent of spiritual
realms) which represents a discount of divinity and sublimation of the human.
This article compares these three terms in Ain-Al- Qozat Hamadani, Roozbahan
Baqli and Ibn Araby’s thought systems.
خلاصه ماشینی:
تحقیقاتی جداگانه دربارة هریک از این سه عارف نیز انجام شده است؛ برای مثال هانری کربن در کتاب ارض ملکوت(1374)، عالم مثال را با عنوان «اقلیم هشتم» در نظام فکری ابنعربی شرح میدهد و در کتاب تخیل خلاق در عرفان ابنعربی (1384) بحث دیالکتیک عشق را بیان میکند.
درواقع این تجربهها نوعی شهود است که آن را چنین تعریف کردهاند: «تجربة عرفانی هر تجربة باطنی و دینی است که به صورت معرفتی غیرحصولی و بلاواسطه و از راه تزکیه و تهذیب نفس و مراقبه و نفی خواطر و البته در چارچوب احکام و معارف دینی حاصل آمده و باعث احساس سعادت و نشاط و آرامش حقیقی میگردد و عنصر اصلی در آن رفع حجابهای ظلمانی و جسمانی و اعتباری از مقابل دید عارف میباشد» (ایمانیمقدم، 1389: 9)؛ بنابراین کشف و شهود برای عارف یقینی است و امکان خطا در آن وجود ندارد و ابهام و درآمیختن مباحث و خطا در بیان و زبان عارف رخ میدهد (ر.
او همچنین تأکید دارد که «المشاهدات مواریث المجاهدات» (همان، ج1: 91): شهودها نتیجة تلاش و مجاهدتهای عارف است؛ چنانکه مولوی نیز در مثنوی این شهودها را بر تزکیه و صیقل استوار میداند: هرکسی اندازة روشندلی غیب را بیند بهقدر صیقلی هرکه صیقل بیش کرد او بیش دید بیشتر آمد بر او صورت پدید (مولوی، 1386: 676) نکتۀ دیگر اینکه اصطلاحاتی مانند التباس و تمثل و منازله به سطح رمزی، محاکاتی، زبان عرفان مربوط است و در این سطح انواع صورخیال مشاهده میشود که پایة اصلی آنها تشبیه است.