چکیده:
نظرات و دیدگاه های متنوعی از سوی اندیشمندان و متفکران مختلف در رابطه با نسبت
دین و سیاست ارائه شده است که برخی بر تداخل این دو تاکید نموده و عدهای نیز اساسا این
دو مقوله را جدا از هم دانستهاند. در ایران دوره معاصر نیز برخی از اندیشمندان و به ویژه
روشنفکران دینی رابطه این دو را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند که از جمله آنان،مهندس
مهدی بازرگان میباشد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی رابطه میان دین و سیاست را در
اندیشه سیاسی مهندس بازرگان به عنوان یکی از سرآمدان روشنفکری دینی در سالهای اولیه
انقلاب، مورد بررسی قرار دهد. پرسش اصلی این است که نسبت بین دین و سیاست در افکار و
اندیشههای مهدی بازرگان چگونه بوده است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که از دیدگاه بازرگان،
گرچه دین بر سیاست ارجحیت داشته است، با این وجود مقوله دین به جزئیات سیاست ورود
پیدا نمیکند، لذا در آثار و افکار وی بر عدم ارتباط ضروری دین و سیاست تاکید شده و به
نوعی حکومت اسلامی مبتنی بر نظام دینی را ممکن و مناسب نمیداند. به عبارتی امکان تاسیس
یک نظام سیاسی را بر پایه نظام الهی- اسلامی مردود اعلام می کند و به جدایی دین و سیاست
می رسد