چکیده:
جنبش ملی که در تاریخ معاصر ایران شکل گرفت، در دهه بیست شمسی با مسئله ملی کردن صنعت نفت از یک سو و بازگشت مشروطه خواهی از سوی دیگر، پیوند خورد. جنبش ملی در ایران به همان مقیاس که در نوع خود یک تحرک کم نظیر در روابط حاکم بر نظام بین الملل به شمار می آمد، واجد یک مشخصه داخلی نیز بود. جنبش مردمی که در پی حمایت از ملی شدن صنعت نفت برآمد، غیر از اهمیت ضد استعماری که در ذات خود داشت، نماد روند دموکراتیزه شدن حکومت نیز به حساب می آمد. تحولاتی که تحت لوای این رویداد رقم خورد، همچون تکیه بر مطبوعات و احزاب آزاد، انتخابات آزاد و سالم و حکمرانی قانون، همگی نشانه هایی از اصول عینیت یافته مبنی بر روند رو به رشد نظام مردم سالار در ایران معاصر است. در این جنبش ملی، مردم ایران با یک اتحاد ـ هر چند ناپایدار ـ بین عناصر ملی گرا و مذهبی، قهرمان حق تعیین سرنوشت خود در دو عرصه ملی و بین المللی شدند. مسئله اصلی ما در این مقال این است که چگونه ملی گرایی در دهه بیست با دو بعد ملی و بین المللی، مردم سالاری را هر چند نا پایدار، تحقق بخشید. فرضیه ما این است که در جنبش ملی دهه بیست، رهبران ملی و مذهبی مردم، با تاثیرپذیری از اصل حق تعیین سرنوشت ملت ها در عرصه بین الملل و با تکیه بر گذشته تاریخی خود ـ خصوصا تجربه متاخر مشروطه خواهی ـ درصدد تضمین ارزش آزادی و اختیار انسانی مردم ایران برآمدند.
خلاصه ماشینی:
"فرضیة پژوهش در پاسخ به این سؤال چنین است که جامعه و تاریخ ایران در دهة بیست با تأثیرپذیری ساختاری و نهادینه شده از تحولات جهانی و روابط بینالمللی در ارتباط به حقوق بشر که امواج آن در قرن نوزدهم و بیستم وارد ایران شد و نیز با نقشآفرینی نیروهای ملی به رهبری مصدق و نیروهای مذهبی به رهبری کاشانی موفق شد، برای بار دوم بعد از شکست مشروطه، با راه اندازی جنبش فراگیر ملی، مردمسالاری را هر چند به شکل ناپایدار در عرصة سیاسی تحقق بخشد.
(ملکی: 1333، 56) ایدئولوژی جبهه ملی که به نحو گستردهای ضد استعماری و ملهم از تمایلات شدید ملیگرایی بود، این اصول را شامل میشد: مخالفت با لایحة قرار داد الحاقی نفت که دولت و شاه برای تصویب آن در مجلس تلاش میکردند؛ تحکیم نهادهای پارلمانی؛ رعایت اصول قانون اساسی برای استقرار دموکراسی و دفاع از آزادی و استقلال واقعی.
بعد از تصویب قانون ملی کردن صنعت نفت دراسفند سال 1329 و تصدی نخست وزیری، مصدق یکی از اهدافی که برای دولت خود در نظر گرفته بود، اجرایی کردن این مصوبة مجلس بود.
» (مصدق: 1366، 210-211) این مستندات تاریخی نشان از واقعیتی دارد که در دورهای حساس از تاریخ سیاسی ایران، تا چه اندازه مسئلة آزادی بیان مورد توجه یک مقام مشروطهطلب به عنوان شخصیتی اصلاحگرا و تحول خواه بوده است، همچنین گویای این حقیقت هم هست که مشروطه خواه واقعی با این که در قدرت است، هم چنان به مدنی بودن مطالبات جامعه ایرانی در شرایط آن دورة دنیا تأکید داشته و نیز میتواند معیاری باشد برای سنجش سیاست اخلاقی و راستی آزمایی برای یک مقام اجرایی و سیاسی در حالی که در قدرت است."