چکیده:
گرچه مسئله افضلیت امام در کتب کلامی شیعه و اهل سنت به طور مفصل تبیین و بررسی شده، به موضوع افضلیت انبیا کمتر توجه گشته است. در تحقیق حاضر بر آنیم تا با مراجعه به آیات قرآن به روش استنادی – تحلیلی، مسئله لزوم افضلیت انبیا به نحو مطلق را تبیین و بررسی کنیم تا دریابیم آیا از آیات، لزوم و ضرورت برتری پیامبران بر افراد زمان خود (امت خود) به نحو مطلق و در همه ابعاد استفاده می شود یا خیر؟ خداوند سبحان در برخی آیات قرآن تبعیت از برخی انبیا را به نحو مطلق واجب می داند که بالملازمه دلیل بر افضلیت مطلق آنان نیز می باشند و برخی دیگر از آیات موهم وجود نقایصی در عده ای از انبیای الهی است و برخی آیات دیگر به صورت روشن، بر عدم افضلیت آنان به نحو مطلق دلالت دارند و به نظر می رسد مسئله افضلیت انبیا و قلمرو آن با هدف و ضرورت بعثت، رابطه تنگاتنگ دارد. ازاین رو مطابق آیات قرآن، برتری انبیا در حیطه و قلمرو هدایت، امری بایسته است، ولی نسبت به برتری در دیگر ابعاد و جوانب نه تنها دلالتی ندارند، بلکه دلیل بر خلاف آنها نیز می باشند.
Although the issue of the supremacy of Imam has been dealt with in detail in Shiite and Sunni theological sources, less attention has been paid to the issue of the supremacy of prophets. Using a desk research and referring to Quranic verses this research seeks to study the idea of the absolute necessity of the supremacy of prophets, to find out whether or not the idea of the absolute necessity of the supremacy of prophets over the people of their time (their nation) in all aspects can be understood from the Quranic verses? In some Quranic verses, Allah Almighty considers it absolutely necessary to obey certain prophets which indicate their absolute supremacy. Some other vague verses show that a number of divine prophets have some shortcomings. Some other verses clearly show that they do not have absolute supremacy and that the issue of the supremacy of prophets and its dominion seems to be closely related to their aim and wisdom. Therefore, according to Quranic verses, the supremacy of prophets as far as in guidance is concerned for definite. There is no evidence about supremacy in other dimensions and aspects and evidence is pretend against it.
خلاصه ماشینی:
نتیجه اینکه گرچه در آیات قرآن بهصراحت تفاوتی بین «نبی» و «رسول» ذکر نشده است، اما روایات در اینباره متعددند و از همه آنها برتری مقام رسالت بر مقام نبوت استفاده میشود و همچنین به دست میآید که نسبت بین نبی و رسول، عام و خاص مطلق است؛ به این معنا که برای رسیدن به مقام رسالت باید از مقام نبوت بهرهمند بود؛ ولی اینگونه نیست که هر آن که به مقام نبوت رسید، به مقام رسالت نیز دست خواهد یافت؛ همانگونه که علامه نیز به این مطلب تصریح میکند: «روشن گردید که هر رسولی، نبی است و نه برعکس» (طباطبائی، 1417ق، ج2، ص144).
بنابراین توهم نقص برای پیامبر اسلام از جهت درسناخواندگی، توهمی بیپایه و اساس است و آیه دلالتی بر آن ندارد؛ علاوه بر اینکه اولا خود درسناخواندگی ملازم با عدم قدرت بر نوشتن و خواندن نیست و ثانیا امی بودن پیامبر خود یک تقدیر و برنامه الهی بوده تا مخالفان نتوانند کتاب الهی، این معجزه جاوید را به دانستههای عادی و بشری پیامبر نسبت دهند؛ دوم: در نگاه نخست، آیاتی که درباره داستان حضرت سلیمان و هدهد وارد شده و توضیحاتی که مفسران ذیل این آیات ارائه دادهاند (بیضاوی، 1418ق، ج4، ص158؛ فخررازی، 1420ق، ج24، ص551؛ مکارم شیرازی، 1374، ج15، ص486) موهم برتری علمی هدهد (در آن واقعه خاص) است: «(سلیمان) گفت: «ما تحقیق میکنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟» (نمل: 27).