خلاصه ماشینی:
امام خميني با پشتوانه اي از دانش وسيع در شريعت ، نفوذ کلام ، عمق فهم سياسي ، قدرت بالاي انطباق شريعت با مقتضيات زمان ، شجاعت و روحيه سازش ناپذيري و از همه مهم تر عرفاني لطيف و مردم گرا، در مدت کوتاهي هسته هاي اساسي تحولي بنيادي را بر شالوده باورها و سنت هاي ترديدناپذير معارف اسلامي ، تأسيس کرد و با اين رويکرد، باب علم در حوزه نظريه هاي انقلاب و مدل نظام هاي سياسي را که ده ها سال ، زير سلطه تغييرناپذير فلسفه سياسي غرب دست و پا مي زد، مجدداً مفتوح ساخت .
عجيب نيست در زماني که انقلاب حاکمان نالايقي بر آن حکومت کرده بودند و با سفيد شاهانه و تقسيم اراضي وجودي که سابقه حمله مغول و اقوام ويرانگر ديگر ويرانگر امريکايي بالاترين در تاريخ دور و نزديک ايران وجود دارد و مردم غرور و نخوت را براي رژيم به ايران لطمات جبران ناپذيري را از اين تهاجمات وجود آورد و امريکا در فضاي متحمل شدند ولي آشفتگي دروني و بيروني ، چنين غروري به دنبال تصويب سردرگمي ، بدبختي هاي فراگير و نا اميدي که در کاپيتولاسيون و گرفتن امتياز حق دوران حکومت پهلوي بر ايران حاکم شد در هيچ توحش از ملت ايران بود، نهضت دوره اي سابقه ندارد.
امام خميني با تبيين خصيصه هاي انقلاب اسلامي عملاً اثبات کرد که منطق حاکم بر نظريه انقلاب ديني ، منطقي دروني و مختص به خود است و تحت تأثير هيچ کدام از مدل هاي جنبش هاي انقلابي انديشه مدرن نيست .