"مردی چهل و خردهای ساله به نام بیلی به تازگی در روزنامه خواند که دالی پارتون 57 ساله شده و با فهمیدن این مطلب احساس کرد که همهی صبح و روز و شب و هفتههایش به هدر رفته است.
نه به این خاطر که بزرگترین طرفدارش بوده یا نامهای به او نوشته و یا در زندگی واقعی دنبالش کرده باشد، بلکه چون نزدیک سی سال کاملا مطمئن بود که روزی او را خواهد دید و وقتی بالاخره دیدار صورت بگیرد مسحور یکدیگر شده و مدتها از مصاحبت هم لذت خواهند برد.
بیلی خیلی وقت بود که هردوی این ویژگیها را دارا بود؛ هم تنومند و هم کارگر و وقتی ده سال پیش این متن را خواند برنامهاش برای ملاقاتی مقدس با دالی، شدنیتر بهنظر رسید.
بهعلاوه آیا دالی پنجاه و شش ساله همچنان سرزندگی تبلیغات دوران جوانیاش را خواهد داشت؟ بیلی به یاد میآورد که بهتازگی از او آلبومی با نام «گرسنگی دوباره» منتشر شده است."