چکیده:
یکی از نشانه های شیعیان دوازده امامی، به ویژه در دوران حاضر، عقیده به امامی زنده است که قرن های متمادی از زندگی غایبانه ایشان می گذرد. این عقیده باعث پیدایش پرسش هایی از سوی موافقان و مخالفان گشته و هرچه تاریخ به پیش رفته این بحث ها داغ تر و جدی تر و باعث آشکار شدن معارف بیشتری در باب مهدویت شده است. یکی از این بحث ها مسئله ولادت امام زمان و بحث از صحت و سقم گزارش های موجود در این زمینه است. آن چه در پی می آید در حقیقت پاسخ به یک شبهه است که توسط یکی از مدعیان روشنفکری طرح و ترویج شده و براساس آن، منکر ولادت امام زمان شده است. در این نوشتار و در سه بخش سعی شده پاسخی عالمانه به این شبهه داده شود. در بخش اول گزارش های ولادت امام در قالب پنج روایت معتبر و پنج گزارش تصحیح نشده بررسی شده و در بخش دوم گزارش های دیدار با امام، شامل دو گزارش معتبر و شش گزارش تصحیح نشده، گنجانده شده است و در بخش سوم به روایات دیگری که به صورت ضمنی دلالت بر ولادت امام زمان دارند اشاره می شود.
One of the signs of the twelver Shiites of the Imami، especially in the present era، is the belief in the live Imam، who for centuries lived through his absent life. This belief has raised questions from proponents and opponents، and as the history progresses، these discussions are hotter and more serious and reveal further findings about Mahdism. One of these discussions is the question of the birth of the Imam and discusses the authenticity of the reports in this area. What follows is، in fact، the answer to a doubt raised by one of the intellectual proponents and based on that، denies the birth of the Imam of Time. In this article and in three sections، we have tried to answer this doubt as raised. In the first section، Imam's birth reports were reviewed in the form of five valid reports and five uncorrected reports، and in the second section، reports of the visit to Imam، including two credible reports and six uncorrected reports، were included، and in the third section، there were other narratives in the form of Implicit implications for the birth of the Imam mentioned.
خلاصه ماشینی:
"روایت از این قرار است: حدثنا محمد بن الحسن قال حدثنا عبدالله بن جعفر الحمیری: قلت لمحمد بن عثمان العمری إنی أسألک سؤال إبراهیم ربه جل جلاله حین قال له «رب أرنی کیف تحی الموتی قال أولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی» فأخبرنی عن صاحب هذا الأمر، هل رأیته؟ قال: نعم و له رقبة مثل ذی و أشار بیده إلی عنقه (صدوق، 1405ق: 435، ح3)؛ از حمیری نقل شده است: به محمد بن عثمان عمری گفتم: همانگونه که حضرت ابراهیم(، علاوه بر ایمان به دنبال اطمینان خاطر بود، من نیز بر همان اساس از تو میپرسم آیا امام زمان( را دیدهای؟ گفت: آری.
اینکه امام دو سال پیش از شهادت به محمد بن علی<FootNote No="53" Text=" با مراجعه به شرح محمد بن علی بن بلال روشن میشود هرچند وی بعدها منحرف شد و به جمع مرتدین پیوست ولی در دوران امام عسکری( از ثقات آن حضرت بود و حتی در نامه امام عسکری( درباره بلالی (که ظاهرا اشاره به همین شخص است) اینگونه تعبیر شده: «فانه الثقة المأمون العارف بما یجب علیه».
<H4>روایت سوم</H4> علی بن محمد عن محمد بن إسماعیل بن موسی بن جعفر و کان أسن شیخ من ولد رسولالله بالعراق فقال: رأیته بین المسجدین و هو غلام (کلینی، 1363ش: ج1، 330، ح2)؛<FootNote No="55" Text=" همچنین: ارشاد شیخمفید، ج2، 351 [به سندش از کلینی]؛ الغیبه شیخطوسی، 268، ح230 [از کلینی]"/> از محمد بن اسماعیل که پیرترین سید در عراق بود نقل شده است: امام زمان( را در حالی که نوجوانی بود در میان دو مسجد دیدم."