چکیده:
اساس کار غزّالی در کیمیای سعادت به عنوان اثری تعلیمی – عرفانی بیان نکات اخلاقی و الهی با بهره¬گیری از حکایت است و هدف نویسنده از ذکر حکایت نه القای لذت از طریق داستانپردازی بلکه تنها بهانه¬ای برای بیان موثر پیام و درونمایه مورد نظر به بهترین و ساده-ترین وجه است. به همین دلیل مولف به روشی موجز و مختصر از ظرفیتها و عناصر داستان بهره برده¬است. از آنجا که شخصیت امامان معصوم(ع) تاریخی و واقعی هستند، در نتیجه شخصیت پردازی غزّالی از آنها بیش از آنکه زاییده ذهن او باشد بر اساس واقعیت است. در حقیقت کار وی جستجو در احادیث و روایات و سپس گزینش و پردازش آنها به صورت حکایت بوده¬است. سوالی که در اینجا مطرح میگردد این است که: در حکایات مربوط به امامان معصوم که بخش مهمی از داستانهای کیمیا را تشکیل میدهد، چه میزان عناصر و ساختار داستانی امروزی دیده میشود و شگردهای غزّالی در شخصیت پردازی تا چه اندازه به شیوه نویسندگان روزگار ماست؟
خلاصه ماشینی:
٣) عناصر داستان پیرنگ اگر پیرنگ را مجموعة سازمان یافتة وقـایع بـدانیم کـه بـا رابطـة علـت و معلـولی بـه هـم پیوندخورده و با الگو و نقشه ای مرتب شده باشد، در حکایات مورد بررسی این عنصر وجـود ندارد و تنها شکل سادة آن که موسوم به طرح است در برخی از حکایات دیده میشود(همـان ، اصل دوم : ص ٢٦-٢٥)، چرا که در داستانهای محل بحث هم به جهت کوتاهی حکایت و هم سادگی روایت و هم به آن دلیل که نویسنده سعی کرده تا بیشتر به پیام حکایت بسنده کند تـا بـه تفسیر روابط علت و معلولی حوادث ، امکان هرگونه پیچیدگی و گره افکنـی و فـرود و گـره - گشایی محدود شده است و به عبارتی این قبیل قصـه هـا و حکایـات یـا «فاقـد طرحنـد یـا طرحی ساده دارند» (ساختار داستانی حکایتهای عرفانی ، رضوانیان : ص ١١٤).
بر همین اساس وی دیدگاه و جهت فکری و هدف خود را از طرح داستان به صورتی صریح و مستقیم چه در عنوان باب اصلی و چه ضمن عناوین فرعی بابهـا و بعضا پیش و یا پس از حکایات بیان نموده و از خواننده میخواهد از منظر و دید خـاص او به داستان نگاه کند؛ هر چند خواننده برای دریافت فکر مسـلط و هسـتة اصـلی مـورد نظـر مؤلف نیازی به فعالیت ذهنی ندارد و بعضا حکایات محمل درونمایه های دیگری نیز هستند، ولی غزالی با ذکر عناوین اصلی و فرعـی خواننـده را وادار میکنـد تـا از منظـر خـاص او بـه حکایت بنگرد ؛ مثلا حکایت ذیل در بخش «آداب طعام خوردن »ذکر شده که عنوان فرعـی آن «آداب طعام خوردن دوستان که به زیارت یکدیگر شوند» است : «کسی علی بن ابیطالب را -کرم الله وجه - میزبانی کرد، گفت : به سه شرط بیایم : که از بازار چیز نیـاوری و از آنچـه در خانه است هیچ چیز بازنگیری و نصیب عیال تمام بدیشان بگذاری » (کیمیای سـعادت ، ج ١، رکـن دوم ، اصـل دوم :ص ٢٩٢).