چکیده:
طرح موضوع حدوث و قدم عالم از جمله مسائلی است که بسیاری از عقلا در همه اعصار به آن پرداخته¬اند. در این میان، اندیشمندان اسلامی نیز با همه گونه گونی مکاتب معرفتی که به آن تعلق داشته¬اند، از این قاعده بر کنار نبوده¬اند. این مکاتب ـ اعم از فلاسفه، اشاعره، معتزله، باطنیه، عرفا و غیره ـ هر یک به فراخور نوع جهانبینی، شیوه ورود در مباحث عقلی، نحوه طرح مسئله و امور دیگری که موجب امتیاز یک مکتب از سایر مکاتب میگردد، برای این پرسش بنیادین ـ که آیا وجود جهان هستی مسبوق به عدم است یا نه ـ پاسخی جداگانه یافته¬اند. نیز از آنجا که ادبیات هر قوم، آیینه تمام نمای برترین اندیشه ها و انگیزه های آن قوم به شمار میرود، ادبیات گرانبار ما نیز بستر تضارب و رویارویی عالمانه این گونه آراء متفکران برجسته است که هر کدام به یکی از این مکاتب مختلف تعلق داشته¬اند. مقاله حاضر به ذکر آراء و اقوال برخی از متفکران برجسته اسلامی و سپس بیان و طرح نظریات، اظهارات و ابیات مولوی ـ به عنوان برترین نماینده عرفان و معرفت شهودی ـ و حکیم ناصرخسرو ـ به عنوان برجسته ترین نماینده تفکر کلامی اسماعیلی ـ در باب حدوث و قدم عالم اختصاص دارد.
خلاصه ماشینی:
یکی از مباحث مشترک میان همة اندیشمندان مسلمان و بویژه متفکران متعلـق بـه دو مکتب یاد شده بحث حدوث و قدم جهان است که هر کدام از مکاتـب بـه فراخـور مبـانی و اصولی که به آن اختصاص دارد، موضعی خاص در قبال این مسئلة عقلی اتخاذ نموده اسـت .
فلاسـفه بـرای ایـن دو مفهوم عقلی تقسیمات متعددی قائل شده اند که از مهمترین آنها حدوث زمـانی ـ یـا ایجـاد موجود مسبوق به عدم زمانی ـ و حدوث ذاتی ـ یا ایجاد موجود بدون سابقة عـدم در زمـان است که در برابر این دو اصطلاح ، قدم زمانی و ذاتی قرار میگیرد.
گذشته از این بحث حـدوث و قـدم ـ آنچنان که متکلمین آن را مطرح مینموده و آن را تنها ملاک و مناط احتیاج و ربط خداوند به مخلوقات محسوب میداشته اند بنا بر رأی حکما تنها در جهان طبیعت و پدیده های مادی قابل طرح میتواند بود و زمان از لوازم انفکاک ناپذیر ماده است و موجودات مـاورای مـاده را (شرح مختصر منظومه ، مطهری : ص٢٠٧).
نـــاقص محتـــاج را کمـــال کـــه بخشـــد جــز گهــری بــی نیــاز و ســــاکن و کامــل (دیوان ، ناصرخسرو:ص ١٣٦) و بالاخره در ضمن ابیات زیر بر این امر تصریح میکند کـه مـراد او از ایـن کـه عـالم بـه تمامی حادث است ، تنها عالم جسمانی است که خرق و التیام و کم و بیش در آن راه دارد و تنها همین امور نیز دال بر حدوث اشیاء میتواند بود.