چکیده:
تصحیفْ بدخواندنِ کلمه است بهگونهای که معنای آن تغییر پذیرد. تصحیف ممکن است به دلایل مختلف به متون راه یابد؛ یکی از مهمترین آنها میتواند شباهتِ ظاهری حروف الفبا باشد. در مقالۀ حاضر تلاش شده است تا بر پایۀ شکل ظاهری حروفِ الفبا، برخی از گونههای تصحیف و بدخوانی، در دستههایی منظّم تبیین شود. در این دستهبندی، به حروفی که اختلاف آنها تنها در نقطهگذاری است (نظیر «ب» و «ت» و «پ» و «ث») پرداخته نشده است و تنها حروفی بررسی شدهاند که در نگاه نخست ممکن است شباهتی آشکار به هم نداشته باشند (نظیرِ «ک» و «ل»). این مقاله زمینهای خواهد بود برای تصحیح برخی از تصحیفاتِ راهیافته به متون، و راهکاری پیشنهاد میکند تا به کمک آن، مصحّحانی که در خوانش برخی کلمات مشکل دارند، بتوانند به صورت صحیح آنها دست یابند.
خلاصه ماشینی:
این تصحیف در جایی دیگر از دیوان نیز رخ داده است: به چتر شام ز انفاس بحر کرده سواد به تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب (خاقانی، 1382: 52) با توجّه به شام و بحر و سواد، «انفاس» گشتۀ «اَنقاس» (= جمع نقس) است.
گاهی در برخی از فرهنگها بهسبب تصحیفخوانیِ کلمات، معانیِ تازهای راه یافته است؛ مثلاً، نویسندۀ فرهنگ جهانگیری (که در تصحیفخوانی ید طولایی دارد 1 ) بهاستناد بیت زیر: جمله مرغان برگ کرده جیکجیک با سلیمان گشته افصح من اخیک «برگ» را در معنای «نغمه و آهنگ» دانسته است (انجو شیرازی، 1351: 1/858)، حال آنکه بیت در مثنوی (چاپ نیکلسون) اینگونه ضبط شده است: جمله مرغان ترک کرده چیکچیک با سلیمان گشته اَفْصح مِنْ اَخیک (مولوی، 1385: 47) و یا در این بیت: تیزچشمان 2 روان ریگ روان را در زَرود شافِ شافی هم ز حصرم هم ز رمّان دیدهاند (خاقانی، 1382: 92) «زرود» (موضعی در راه مکّه) را «زرور» خواندهاند و آن را به معنای «دارویی که روشنایی چشم بیفزاید» ثبت کردهاند (نک: دهخدا، 1377: ذیل «زرور»).
3. «د» (و «ذ») ← «ر» (و دیگر حروف همانند، نظیر: «ز»، «ژ») و بالعکس * در عهدِ تو بنفشه حزین است، بیش نه؛ درویش اگر ز جود تو باشد چنار باد (ظهیر فاریابی، 1381: 52) «جود» گشتۀ «جور» است (نک: ظهیر فاریابی، 1337: 61).
دبیرسیاقی نیز با تصحیح قیاسی «نُضار» (= زر و سیم خالص) ضبط کرده است (نک: منوچهری، 1385: 19) که بنا به قواعد تصحیف پذیرفتنی است و بر همۀ ضبطهای پیشنهادی برتری دارد («ن»← «ق»).