چکیده:
هدف از تفسیر اشکال، یافتن پیامی است که آنها م یخواهند به انسان منتقل سازند. از نظر گادامر، ایماژها بیانی مبتنی برمشارکت بیننده/تاویلگر در روند شکلگیری تصویر هستند و از این رو امکان جدایی ابژه و تاویلگر وجود ندارد. هم تصویر و هم بیننده هنگام تجربه تولید ایماژ تغییر مییابند. ایماژ موضوعی ثابت و ایستا نیست بلکه ادراکی است که خود را طی تجربهی «مشاهده» شکل میدهد. در روند دیدن، زمینههای فرهنگی و تجربههای دیداری بیننده در پردازش تصویر دخالت کرده و از این رو تجربههای دیداری او دارای ساختاری تاریخی-فرهنگی میگردد؛ دادهها و داشتههای پیشین برنوع دیدن و درک بیننده تاثیر میگذارند. از این رو ناظر تحت تاثیر فرانگارهها تصویر را میبیند، میسازد و معنا میکند. این مقاله به واکاوی نقش خیال در بازتولید تصویر در ذهن بیننده پرداخته و قصد دارد برای وجود فرانگاره و کیفیت تاثیر آن روشی علمی و قابل سنجش کمی پیدا کند. در نهایت نمونه پژوهشی نشان میدهد بیننده اثر بیش از آنکه نگارهها را ببیند تحت تاثیر فرانگارههای ذهن خود قرار دارد و تصاویر را پیش از دیدن و فهمیدن تفسیر کرده و فرم را تنها به واسطه تجربه دیداری خود میفهمد وکامل میکند.