چکیده:
پژوهش پیش "رو به بررسی قصیده جداریه ۲۰۰۰ محمود درویش ی" پردازد؟ این قصیده از لحاظ ارزژش
ادبی و هنری بهنرین شاهکار درویش در عرصه ادبیات است. شاعر ب رآن است تا نمامی استعداد و تجربیات
ادبی خود را در سرودن این قصیده بکا رگیردء به همین دلیل این سروده را وصیت نامهشعری و رمز
جاودانگی خود قلمداد م ی" کند. روش یکه د راین بحث انتخاب کرده"ایم روش تحلیلی -نوصیفی
است» به این شک لکه ابندا منن قصیده را ترجمه کرده و با استفاده ا ز اصول نشانه" "شناسی متن به نحلیل
روابط بینامتتی موجود د رآن پرداخته"ایم.
فرضیه مد نظر د راین پژوهش ای ن اس ت که محمود درویش از بینامتیت با اشکال مختل ف آن برای احیای
روحیه مقاومت در بین ملت خود بهره جسته است نمایج پژوهش نشان م ی "ده د که بینامتن ی ادبی» بینامشی
قرآنی و بینامت ی اسطورهای» عناصربنیامتن ی اصل ی این قصیده "اند و عملیات بینامتنی در جداریه نشان
می "دهد که بیشنرین شکل بینامتشی د راین قصیده به شکل تناص ادبی است .
خلاصه ماشینی:
خود وي در ايـن بـاره چنـين مـي گويـد: جداريه آخرين اثر ادبي من است و به همين دليل برآنم تـا تمـامي تـوان و اسـتعداد شـعري خـويش را در سـرودن آن بکـار گيرم ؛ زيرا که اين قصيده ، معلقه من بشمار مي رود(همان : ٧).
ارتباط بينامتني درويش با شخصيت طرفه بن عبد بسيار متفاوت تر از ديگر شخصيت هاي ذکر شده در جداريه است ؛ درويش در اينجا حادثه قتل طرفه را روايت مي کند، وي اعتقاد دارد که مرگ جزء جدايي ناپذير زنـدگي انسـان اسـت و ميهماني است که هيچ راه گريزي از آن نيست (احمد القضاه ،٢٠٠٩م : ٢٤٩)، و در اين باره مي گويد: أيها الموت انتظرني خارج الأرض إنتظرني في بلادک ، ريثما أنهي حديثا عابرا مع ماتبقي من حياتي قرب خيمتک ، انتظرني ريثما أنهي قراءه طرفه بن العبد (درويش ، ٢٠٠١م :٤٩).
درويش در جداريه با اسطوره هاي متفاوتي ارتباط بينامتني برقرار کرده اسـت کـه بيشـتر مربـوط بـه سـرزمين هـاي ، مصر، شام و بين النهرين است (ابراهيم مغربي ، ٢٠٠٣م :٢٥).
درويش در اينجا از جنبه ي اسطوره اي موجود در قصيده (أنشودة المطر) بدر شاکر سـياب تأثيرپذيرفتـه اسـت ؛در ايـن سروده دال (مطر) به مدلول (زندگي دوباره ) منتهي مي گردد، و اين همان نماد مقدسي است که در جداريه نيز بـه وضـوح يافت مي شود (احمد القضاه ، ٢٠٠٩م :٢٦٠).
محمود درويش نيز از جمله شاعراني است که اين اسطوره را در شعر خويش بکار بـرده اسـت و معتقـد اسـت کـه گـل لاله ، گلگوني خود را از قطره هاي خون آدونيس گرفته است .