چکیده:
نبرد تاریخی چالدران، بارها در قالب متون مکتوب و تصویری بازنمایی شدهاست. یکی از شناخته شدهترین این بازنماییها دیوارنگارهایست که در تاریخ 1210 ه.ق –سال تاجگذاری آقا محمدخان قاجار- بر دیوارکاخ چهلستون اصفهان نقش شد. قاجاریه از بازتولید این روایت در جهت مشروعیت بخشی به حکومت خود و تثبیت قدرت نوپای قاجاری بهره برد. اما پیشتر در عصر صفوی این نبرد که شکستی سنگین را برای ایران در پی داشت، به نمادی از افتخار ملی بدل شده بود. در این پژوهش به دنبال فهم چگونگی فرایند تبدیل یک شکست به افتخاری میهنی، نمونههای بسیاری از روایات چالدران، از دوران قاجار تا نزدیک ترین روایت به تاریخ وقوع آن در 920 ه.ق، پیگیری و بررسی شد. در آخر خواهیم دید که، قاجاریه در بازتولید روایت چالدران در این تابلو مفهومی را مصادره به مطلوب نموده که پیشتر صفویه آن را برساخته و در میان مردم رواج داده بودهاست.
The Chaldiran battle has been represented in the form of written and visual texts. One of the most well-known of these representations is the Frescoes that were drowning on the Chehelsoton palace at 1210 AH -The year of coronation of Agha Mohammad Khan-. Qajar used of reproduce this story in order to legitimize their rule and consolidate their newly power. But earlier, this battle that was followed by a heavy defeat for Iran, at the Safavid period had become a symbol of national pride. In this research aims to understand the process of turning a failure to the national honor, many examples of Chaldiran's narrations from Qajar era to the nearest narrative of date in 920 AD, followed and studied. Finally, we will see, Qajar in reproduction this narration, confiscation a concept that the Safavid before it was constructed and spread among people.
خلاصه ماشینی:
دیگر اینکه اگر بنابر گفتۀ نقاش هدف زندهکردن نشان و فر ایشان بوده، چرا درکنار نبرد کرنال چالدران انتخاب شده است؟ بینندۀ این تابلو درنگاه اول با تناقض عمدهای مواجه میشود: اول اینکه واقعۀ گزینششده برای بازتولید از عصر صفوی یک شکست است و دوم اینکه روایت تصویری نتیجۀ واقعی این نبرد را که شکست سپاه صفوی بود نادیده گرفته و فقط در پسزمینه و بهصورت محو به کشتهشدن سربازان ایرانی درمقابل آتش توپخانۀ عثمانی اشاره داشته است، درحالیکه صحنهای که برجسته شده و در نقطۀ تأکید تصویر قرار گرفته لحظۀ دلاوری شاهاسماعیل و کشتهشدن سردار دشمن بهدست اوست.
در ذکر روایت چالدران، قویا، به جانبداری از شاهاسماعیل و درمقابل مذمت سلطانسلیم پرداخته است، اما مهمتر از آن چهارچوبی است که برای نقل روایت این واقعه در این کتاب طراحی میشود و برای مورخان بعدی تبدیل به الگو شده است؛ نخست، تأکید بر تعداد بیشتر سپاهیان عثمانی و استفاده از سلاح گرم ازسوی ایشان، سپس، برجستهکردن دلاوریهایی که شاه در میدان نبرد از خود نشان داده خصوصا در جنگ تنبهتن با ملقوچاوغلی، یکی از یلان سپاه دشمن، و ذکر ضربتی که بر فرق سر او فرود آورده و درآخر، نادیدهگرفتن یا کمرنگجلوهدادن جنبههای دیگر این واقعه همچون اسارت اهل حرم شاه یا غارت تبریز بعد از جنگ.
تابلوی چالدران در تاریخ 1210 ق، سال تاجگذاری آقامحمدخان قاجار، همراه نقاشی نبرد کرنال نادرشاه با هدف یادآوری حضور تاریخی قاجارها درمیان سربازان صفویه و نادرشاه و مشارکت در افتخارات ایشان به کاخ چهلستون اصفهان الحاق شد؛ تناقضی که گفته شد در آن است که چهطور قاجاریه نبرد چالدران را، که شکست سنگینی برای پادشاه صفوی بهدنبال داشت، همچون افتخاری در تاریخ ایران در نظر گرفته است؟ بهدنبال پاسخ به این پرسش، نمونههای شاخص متونی که در بازۀ زمانی 920 تا 1210 ق بهنوعی این واقعه را ثبت و بازتاب دادهاند بررسی شد.