چکیده:
وزن شعر فارسی از نوع وزنهای کمّی- هجایی است که تنها با تکیه بر این خاصیت، بیش از 400 وزن 1 مطبوع خلق کرده است. دستهبندی «اوزان شعر فارسی» از مقولههایی است که هنوز بهصورت کامل از قوانین دستوپاگیر سنتی رهایی نیافته است. عروض جدید با کسانی چون خانلری، فرزاد و الول ساتن گامهایی در این زمینه برداشت؛ اما اشتباهات زیاد در کار هرکدام از این افراد و نداشتن قواعدی روشن و علمی نتوانست عروض سنتی را یکسره به دور افکند. پس از سالها، اخیرا ابوالحسن نجفی توانسته است نتایج تحقیقات چندساله خود را، که بعضا بهصورت مقاله هم درآمده است، در قالب روشی برای طبقهبندی وزن شعر فارسی تبیین کند؛ که البته بینقص هم نبوده است. این پژوهش برآن است تا با بهرهگیری از ایده نجفی، ضمن رفع نواقص کار ایشان، برای سایر اوزان باقاعده (که از نظر نجفی نامطبوع شناخته شده است) نیز روشی را بیان کند.
خلاصه ماشینی:
درک این نظم در اوزان شعر فارسی و تلاش برای رسیدن به طبقه بنـدی جـامعی بـرای اوزان ، بـه طـوریکـه هـر وزن در خانوادة خود و مطابق با ویژگی های موسیقاییاش جای داده شود، از مهمترین وظایفی است که بر عهدة عروض جدید اسـت .
اما میتوان با درنظرگرفتن شـرایط محدودکننده ای این تعداد را کمتر کرد؛ مثلا اگر بپذیریم که در وزن شعر فارسـی هرگـز بـیش از دو هجـای کوتـاه بـه تـوالی نمی آید (نجفی، ١٣٩٤: ١٦٣) و همچنین در نظر داشته باشیم که هجای آخر مصراع الزاما بلند است ، با توجه به این دو شرط و کمک گرفتن از قواعد ریاضی خواهیم داشت : / ١-m= n , ١٦ = تعداد هجاها =n / پس با این دو شرط شمار اوزان را به رسانده ایم .
بدان معنا که با تقطیع هر کـدام از ایـن اوزان و رکـن بنـدی مجددشـان مطابق با فرم رکن بندی این جدول (و خلاف آنچه در عروض سنتی بدان شکل رکن بندی شده اند) مـیتـوان بـه یکـی از ایـن خانواده های وزنی رسید؛ به طوری که یا مطابق با وزن سرگروه باشند یا یکی از زیرگروه ها.
مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض صحیح عروض و ضرب ) / رکن بندی صحیح آن به این صورت است : مستفعل فاعلات مفعولن با تقطیع « « این وزن از خانوادة مستفعل فاعلات است که هجای کوتاه آخر آن به دلیل قرارگرفتن در پایـان مصـراع ، خودبـه خـود بـه هجای بلند تبدیل شده است .