چکیده:
به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان روابطبین الملل، قرن بیست و یکم را باید قرن اوراسیا دانست که تسلط بحری و بری بر آن میتواند آینده چینش قدرت در ساختار نظام بینالملل را تغییر دهد. ضرورت برخورداری از موقعیت سوق الجیشی بکر و وجود منابع مادی فراوان برای تبدیل شدن هر کشوری به یک قدرت جهانی باعث گردیده است تا بسیاری از کشورها با هر میزان قدرت در پی افزایش چیرگی و نفوذ خود در این منطقه باشند. ایالات متحده آمریکا از جمله این کشورها است که میکوشد تحکم همه جانبه خود را در این منطقه افزایش دهد. آمریکا با تکیه بر اصول "توسعه طلبی" و "مداخلهگرایی" این اجازه را به خود داده است تا در منطقهای حضور یابد که هزاران کیلومتر دورتر از خاک آن است. اما از منظر استراتژیستهای آمریکایی دو کشور چین و روسیه بهعنوان دو ابرچالش جهانی میتوانند با ایجاد یک اتحاد استراتژیک ضد هژمونی آمریکا، مانع تحقق نظم جهانی مورد نظر این کشور شوند. این دو قدرت در دو دهه اخیر توانمندیهای خود را در منطقه اوراسیا در راستا ایجاد اتحاد استراتژیک، شکل دهی به نظم موازنه محور و جلوگیری از مداخله قدرت خارجی در امور این منطقه به کار گرفتهاند. اما این اتحاد بهرغم نگاه مشترک هر دو طرف در حوزه نظری، درباره هژمونی آمریکا در حوزه عمل تاکنون محقق نشدهاست. شرایط پیشگفته این پرسش را به وجود میآورد که چرا با وجود شکلگیری هدف مشترک (مقابله با هژمون) میان روسیه و چین در عرصه عمل اتحاد ضد هژمونیک میان دو کشور شکل نگرفته است؟ در واقع چه محدودیتها و ملاحظاتی مانع تحقق عملی ایجاد اتحاد ضد هژمون دو کشور در اوراسیا گردیده است؟ به منظور پاسخ به پرسشهای یاد شده این فرضیه مطرح میشود که مسائلی چون تفاوت نگاه تاریخی روسیه و چین به منطقه، ماهیت روابط دوجانبه آنان با آمریکا و پیشینه متفاوت روابط با آن، اولویتهای متفاوت منافع ملی در کنار تفاوت جایگاه قدرت هر دو بازیگر از جمله دلایل عدم تحقق عملی نظریه اتحاد ضد هژمون میباشد.
خلاصه ماشینی:
به خصوص که نزدیکی دو کشور روسیه و چین به یکدیگر در منطقه ای مانند اوراسیا و اتحاد این دو کشور در برابر هژمونیک گرایی آمریکا محیط بین المللی را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است ؛ به گونه ای کـه برخـی از صـاحب نظـران سیاسـی معتقد هستند که در شرق و مهم تر از همه در اوراسیا چینش آینده قدرت مشخص می شود.
به این ترتیب سوال اصلی مقاله این است که چرا با وجود شکل گیـری هـدف مـشترک (مقابله با ساختار سنتی هژمون ) میان روسیه و چین در عرصه عمل اتحاد ضد هژمونیک بـه صورت همه جانبه میان دو کشور شکل نگرفته است ؟ در واقع ، چه محدودیت ها و ملاحظـاتی مانع تحقق عملی ایجاد اتحاد ضدهژمون دو کشور در اوراسیا گردیده است ؟ فرضیه مقاله نیـز آن است که اگرچه در سال های اخیر شاهد همکاری روسیه و چین در حوزه اوراسیا بـوده ایـم که تشکیل سازمان همکاری شانگهای را می توان برجـسته تـرین نمونـه آن معرفـی نمـود، امـا مسائلی چون تفاوت نگاه تاریخی روسیه و چین به منطقه ، نگاه متفاوت نخبگـان سیاسـی بـه روابط بین الملل ، ماهیت روابـط دوجانبـه آنـان بـا آمریکـا و پیـشینه متفـاوت روابـط بـا آن ، اولویت های متفاوت منافع ملی در کنار تفاوت جایگاه قدرت هر دو بازیگر از جمله دلایل عـدم تحقق عملی نظریه اتحاد ضدهژمون می باشد.
آمریکا بـا سیاسـت هـای مختلـف نظیر ایجاد پایگاه های نظامی ، شروع جنگ ، توافقات نظامی و اقتصادی تـلاش کـرده اسـت تـا ژئوپلیتیک منطقه را در مقابل وجود رقبای قدرتمند منطقه ای روسیه و چین به نفع خود رقم زند که این امر با مخالفت دو قدرت رو به رو شده است .