چکیده:
کیش مانوی که آن را مانی در قرن سوم میلادی در بابل و در عصر آمپراتوران ساسانی
بنیان نهاده یکی از دینهای رایج در تاریخ دوران میانه چین بود. همه آنچه تا چندی
پیش از این کیش در چین میدانستیم» محدود به مدارکی بود که در آستانه قرن بیستم
در تورفان چین کشف شده بود. اما در چند دهه آخیر در استان فوجیان» در جنوب شرقی
چین» بقایای دیگری از پیروان این دین کشف شد که جلوههای دیگری از آن را نشان
داده است. مقاله حاضرء که نخستین نوشته فارسی در آین زمینه است.ء میکوشد ابتدا
نشان دهد که کیش مانوی در چه زمانی به فوجیان وارد شد و چگونه توانست به بقا و
گسترش خود در این منطقه ادامه دهد. آنگاه به مهمترین میراث مانویان در این نقطه از
چین میپردازیم. این میراث مشتمل بر معابد» نقشبرجستههاء متون» و اشیای دیگر
است. جستار حاضرء بر اساس این مدارک اصیلء نشان میدهد که مانویت چینی چگونه
خود را در دورههای دشوار تفتیش عقاید زیر پوست آیینهای دیگر جای داد و با جذب
عناصر متنوعی از آیینهای بودایی و دائویی خود را در بطن مذهب مردم چین
حفظ کرد
خلاصه ماشینی:
com مقدمه کیش مانوی (در چین معروف به دین روشنی)، که بنیان گذار آن بنا بـر منـابع چینـی مومونی (́m unior Mo ́m niMo؛ مار مانی: خداوندگار مانی)، یا مانی بودای روشـنی ( nggua ́M ni f) بود، نخستین بار در قرن ششم میلادی، تقریبا دو قـرن پـس از ظهـور مـانی و ورود نخستین گروه مانویانی که از ایران ساسانی به آسیای مرکزی گریختند، وارد چـین شـد.
بنا بر مدارک چینی بودایی ، او در این باریابی کتابی بـه نام سوترٔە دو بن (چینی: Erh-tsung ching) را که ممکن است همان شاپورگان باشد، به ملکه تقدیم کرد (١٩٥ :١٩٥٢ ,Henning &Haloun ;٢٣٠ :١٩٩٢ ,Lieu ;١٥٣-١٥٠ :١٩١٣ ,Pelliot &Chavannes ).
اگرچـه نـام مؤلـف این متن بر ما معلوم نیست ، به نظر میرسد پاسخ دولت تانـگ بـه ایـن منشـور مـانوی پیامدی معلوم و آشکارا مهم برای گسترش مانویت در چین داشت : مانویان در این زمان اجازه یافتند آزادانه در این سرزمین به مراسم مذهبی خویش بپردازند، مشروط به اینکـه موجب تغییر کیش چینیان نشوند، گرچه تبلیغ دینی مانویان میـان غیرچینـیهـا بلامـانع شمرده شد، دولت تانگ این آزادی را فقط یک سال تحمل کرد (تجدد، ۱۳۸۴: ۱۵۶-۱۵۹).
در واقع ، مانویت چینی همین گونه کیش مانوی است که در جنـوب چـین رایـج بـوده است ، چنان که برای جلب پیروان و توجه طبقه حاکم و در نهایت ادامه بقای عناصـرش چنان با آموزه های بومی و بودایی و دائویی درآمیختـه و هـم رنـگ شـده بـوده کـه گـاه به سختی اجزایش از عناصر غیرمانوی تشخیص داده میشد، گرچـه اصـول بنیـادینش را حفظ کرد (١٩٠ :٢٠٠٣ ,Seiwert).