چکیده:
بیشک در عصر حاضر غلبه گفتمان فقه حاکمیتی مدیون و متاثر از اندیشههای امام خمینی (ره) میباشد. پیگیری این گفتمان ما را به رویکرد کارکردگرایی فقه و پیریزی مسیر تداوم انقلاب اسلامی بر آن مبنا رهنمون ساخته است. قوانین جهان تشریع (فقه) با رویکرد و پایهای اخلاقی میتوانند توفیق بیشتری را برای استحکام پایههای خود در متن جامعه فراهم آورند. افزایش و تداوم این توفیق بیش از هر چیز مرهون استخدام سیاست در گفتمان فقه اخلاقنگر و غلبه آن بر سایر گفتمانهای حاکمیتی بوده است. اتّصاف فقه سیاسی به گوهر اخلاق برای ایجاد همراستایی بیشتر با قواعد عام انسانی و عقلائی و مورد تائید شارع، از جمله ابتکارات امام خمینی(ره) در عصر اخیر است که میدان عمل فقه را از ایستایی و سکون به تحرّک و پویایی واداشته است. بررسی رویکرد فقاهت سیاسی اخلاقمدار و تلاش در جهت تداوم مسیر انقلاب اسلامی ما را بر این اندیشه استوار مینماید که حرکت در مسیر اخلاق مبتنی بر خرد جمعی با محوریت آزادی و مدارا بهعنوان ارکان اخلاق فقه سیاسی میتواند مسیر تداوم انقلاب اسلامی را تثبیت نماید. آزادی بهعنوان زیربنای حقوق و مدارا بهعنوان شرط لازم برای حیات جامعه از ضروریات فقه سیاسی اخلاقنگر تلقّی میگردند.
خلاصه ماشینی:
به همين جهت ، در راستاي پويايي فقه سياسي اخلاق نگر در انديشه امام خميني (ره )، پردازش الزامات انقياد عملي به اين گفتمان از جمله مطالباتي محسوب مي شود که صحنه تداوم انقلاب را به عنوان يک جريان زنده و نو شونده متأثر از خود بدل مي سازد.
اين پژوهش پس از بازشناسي معاني فقه ، اخلاق و سياست و کشف ارتباط بين آن ها از ضرورت اخلاق گرايي با حاکميت فقه سياسي بر مبناي تظنين هاي عاقلانه مبتني بر خرد جمعي سخن خواهد راند و با برجسته سازي آزادي و مدارا به عنوان اصولي اساسي و انسان پايه التزام عملي بيشتري را نسبت به آنان خواستار خواهد شد.
(شبر، ١٣٩٥: ١٠) اين صفات از دو منظر قابل تقسيم هستند؛ اول از منظر خوب و بد و دوم از منظر فضيلت و رذيلت که موجب سعادت و شقاوت است و فضايل و رذايل اخلاقي ناميده مي شود (امام خميني ، ١٣٨٩: ٣٥٦-٣٦٢) از منظر اعتبار ملکه و حال بودن هيئت هاي نفساني که به دو گونه است ؛ الف ) صفات نفساني پايدار و ملکه (راغب اصفهاني ، ١٣٨٣) ب ) صفات ناپايدار و سريع الزوال که به آن حال مي گويند (همان ) بنابراين اخلاق به معني ويژگي ذاتي و طبيعي ، خوي ، نهاد، فطرت و سرشت انساني است که راه هاي معالجه نفس از رذايل و چگونگي آراسته شدن به فضائل را تبيين مي کند (نراقي ، ١٣٧٢: ٣٢) گاهي اصطلاح اخلاق بر مجموعه ضوابط و قواعد شناخته شده اي اطلاق مي شود که رعايت آن ها براي نيکوکاري و رسيدن به کمال لازم است .