چکیده:
در سیر تحولات معرفتی در عرصة مطالعات علوم انسانی از جمله اندیشه سیاسی براساس گرایشهای کمتر انتقادی و بیشتر تقلیدی و متاثر از ورود ترجمهای مباحث علوم انسانی، بستر اندیشهورزی سیاسی و اجتماعی از قوت کافی برخوردار نبوده و حتی پس از انقلاب اسلامی نیز تقسیمبندی قابل اطمینان نحلهها و آثار در حیطه اندیشه سیاسی شکل نگرفته است. و این در حالی است که مقوله تولید علم و ضرورت نظریهپردازی و اندیشهورزی سیاسی و تامل در مقدمه اندیشه سیاسی به صورت روشمند و با اتکاء به مبانی معرفتی و شرایط محیطی جامعه اسلامی از اهداف استراتژیک نظام سیاسی و مورد عنایت نخبگان و دستاندرکاران قرار دارد. اما به رغم شرایط و مقتضیات مناسب و تغییرات محیطی که موجب دگرگونی در سطح تقاضای جامعه شده است. همچنان طرح این سئوال اساسی مطمحنظر نخبگان و اندیشهورزان قرار دارد:
چه عامل یا عواملی باعث رکود فکری و تکوین اندیشهورزی در ایران معاصر و مانع از برخورد خلاق و روزآمد با مفهوم و مباحث این حوزه از علوم انسانی گردیده است.
خلاصه ماشینی:
گفتار اول: بسترهای اندیشهورزی در علوم سیاسی و جامعهشناسی ایران معاصر از آنجاییکه روش مسلط در جوامع دانشگاهی این کشور، متأثر از روشهای آمریکایی و فرانسوی است و گرایش به «عملگرایی» و عدم پرداختن به تحلیلهای موشکافانه و عمیق از خصایص اینگونه روشهاست، لذا در مجامع علمی، بدون توجه به حدود و ثغور محدودة مورد نظردر علوم انسانی و ز جمله ـ اندیشه سیاسی ـ به طرح مطالب متنوع، ذیل این عنوان میپردازند.
این درهمریختگی و پریشانی مجامع علمی دربارة «اندیشة سیاسی» را میتوان در تعاریف متعدد و متضاد و بلکه فراتر از این، تعاریف نقیضی یافت که نمیتوان آنها را در کنار یکدیگر نهاد و مشخص نمیگردد که اندیشه سیاسی چیست؟ نظریة سیاسی چیست؟ فلسفة سیاسی کدام است؟ وظیفه، هدف و روش دانشمند و پژوهشگر هریک از این عرصهها کدام است؟ جالب توجه است که نویسندگان داخلی عموما، سخنان خود را بدون استدلال و بدون مرجع ذکر میکنند و گویی هرکس براساس دریافت خویش میسازد و پیش میرود.
گفتار دوم: مروری بر تعاریف و مفاهیم ارائه شده در حوزه اندیشهورزی علی بیگدلی مینویسد: فلسفة سیاسی برخلاف اندیشة سیاسی که براساس مقتضیات زمان و مکان طرحریزی شده است، یک وسعت جهان شمول دارد و دارای بار فلسفی هستیشناسی و آرمانگرایی میباشد.
سیدعلی محمودی در کتاب «عدالت و آزادی» مفصلا در این مورد استدلال کرده و نوشته است: از اصطلاح «فلسفه سیاسی» اینطور میفهمیم که فلسفهای در اختیار داریم که ماهیتا «سیاسی» است؛ اما آیا چنین است؟ تحت عنوان شاخهها یا شعب «فلسفه»، تاکنون ده عنوان احصاء شده است، بدین قرار: فلسفة اخلاق، فلسفة علوم اجتماعی، فلسفة منطق، فلسفة تعلیم و تربیت، فلسفة علم، فلسفة حقوق، فلسفة هنر، فلسفة زبان، فلسفة دین، فلسفة تاریخ.