چکیده:
علامه طباطبایی (ره) فیلسوفی کلاسیک بر ممشای حکمت متعالیه و مفسر بزرگ قرآن کریم است اما اندیشهی وی در این دو حوزه محدود و متمرکز نشده و در حوزههای معرفتی دیگر نیز دارای اندیشههای بدیعی است. یکی از این حوزهها فلسفهی اخلاق است. بیتردید اصلیترین بحث در فلسفهی اخلاق به تقسیمبندی واقعگرایی و غیر واقعگرایی اخلاقی تعلق دارد. هدف از این پژوهش پردازش این مساله است که علامه طباطبایی در کدامیک از این دستهبندیها جای دارد و تبیین آن با کدام موضوعات فلسفی انجام میپذیرد؟ این مقاله که با روشی اسنادی_تحلیلی تالیف شده است، تلاش دارد با تحلیل و تبیین مسالهی «اعتباریات» و نگهداشت مسالهی «احساس» ذیل عنوان اعتباریات به این موضوع بپردازد. نتیجهی پژوهش این است که علامه طباطبایی (ره) یک واقعگرای اخلاقی تعریف گرایانه است.
خلاصه ماشینی:
علامه، پس از بیان سازمان طبیعت و تکوین در موجودات غیرانسانی، وارد بحث سازمان طبیعت و سازمان فکر و پندار در انسان میشود (همان: 117-120) و نتیجه میگیرد که اگر یکی از این موجودات فعال را (که البته هر موجودی فعال است) علمی فرض کنیم، به این معنا که کارهای خود را با ادراک و فکر انجام دهد، باید صور ادراکی فعال خود را بهاقتضای قوای فعال خود داشته باشد و چون افعال وی به ماده تعلق دارد باید صور علمی موادی را که متعلق افعال وی است داشته باشد و باید روابط خود را با آنها بداند و اتفاقا تجربه نیز همین حدس را تأیید میکند؛ اما درابتدا متعلق مادی فعل را تمیز میدهیم و سپس فعل را، که یک نوع تصرف در ماده است، انجام میدهیم.
علامه دربارۀ ریشۀ اعتباریات و آغاز پیدایش آنها بر این اندیشه است که قوای فعالۀ انسان، چون فعالیت طبیعی و تکوینی خود را روی اساس ادراک و علم استوار ساخته است، ناچار است برای مشخصکردن فعل و مورد فعل خود یک سلسله احساسات ادراکی، چون حب و بغض و اراده و کراهت، بهوجود آورد و درمورد فعل، بهواسطۀ تطبیق همین صور احساسی، متعلق فعالیت خود را از غیر آن تمیز دهد و آنگاه موردتطبیق را متعلق قوۀ فعاله قرار دهد (معنای بایستی را به وی دهد، وجوب میان خود و میان او گذارد) و فعل را انجام دهد و آزمایش ممتد در افراد انسان و سایر جانوران زنده همین نظر را تأیید میکند (طباطبایی 1387: 125).