چکیده:
وضعیت «آنارشیک»گونه فضای سایبر، تأثیرات عمیقی روی منافع و امنیت ملی کشورها میگذارد. بازیگران ناشناس متعددی روزانه منافع و زیرساختهای حیاتی دیگر بازیگران را تهدید میکنند. دولتها باید راهی برای کاستن از آسیبهای این فضا بیابند و استراتژی بازدارندگی میتواند در این زمینه به کار آید. مقاله حاضر به بررسی این موضوع میپردازد که آیا استراتژی بازدارندگی در فضای سایبر کارآمدی دارد؟ و شرایط این کارآمدی کدام ها هستند؟ یافتههای این پژوهش نشان می دهد که هرچند استراتژی بازدارندگی نمیتواند همانند دوران جنگ سرد در فضای مجازی نیز کارآیی داشته باشد اما پتانسیل زیادی برای محافظت از منافع و امنیت ملی کشورها دارد. سه مولفه اساسی برای کارآمدی این استراتژی نیز شناسایی شدند که عبارتند از قدرت دفاعی زیاد، قابلیت شناسایی مهاجم و توانمندی انجام اقدامات تلافیجویانه سخت. «شناسایی» مولفه کلیدی و اساسی نظریه بازدارندگی در حوزه سایبری هست. چرا که شناسایی موفق، متضمن موثر و مفید بودن اقدامات تلافی جویانه است و باعث میشود که تهدیدات واقعی از بین بروند. همچنین یافتههای این مقاله نشان میدهند که استراتژی بازدارندگی بدون اقدامات تلافی جویانه، موفق نخواهد بود. در نبود اقدامات تلافی جویانه، مهاجمان بالقوه هم انگیزه ای برای خودداری از حمله ندارند.
The anarchical status of cyberspace brings about deep effects on countries’ interests and national security. A large number of anonymous global players threaten the interests or even the vital infrastructures of their counterparts on a daily basis. This has made the states around the world to think about finding a real approach to decrease such damages, threats, etc. in the cyberspace. And the Deterrence Strategy, as an efficient tool in dealing with such a significant issue, is the outcome of this long endeavor. The current essay aims to discover the effectiveness of Deterrence Strategy in cyberspace and those conditions it is in need of to be regarded as a most efficient deterring tool. The findings here in this essay prove that the Deterrence Strategy cannot have the same performance in cyberspace as it had during the Cold War. However, at the same time, they establish that the Deterrence Strategy enjoys great potentials through which it protects the countries’ interests and national security. Great defense capability, the power of identifying the invaders, and the capability of conducting harsh retaliatory acts are the main three components that make this strategy effective. However, it is worth saying that among all those components, the ‘identification’ factor plays the most fundamental role in making the Deterrence Strategy effective in cyberspace. The reason is that an unbeaten identifying process guarantees the effectiveness and usefulness of retaliatory acts. Furthermore, such a triumph will force the real threat to be wiped out forever. The findings also show that the Deterrence Strategy is something imperfect without the presence of retaliatory acts. In fact, such a shortcoming allows the potential invaders to revise their plans in order to resume their attacks against their rivals in cyberspace.
خلاصه ماشینی:
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که هرچند استراتژی بازدارندگی نمیتواند همانند دوران جنگ سرد در فضای مجازی نیز کارآیی داشته باشد، پتانسیل زیادی برای محافظت از منافع و امنیت ملی کشورها دارد.
نویسندگان توضیح میدهند که رشد اینترنت نگرانیهایی جدی در پی دارد؛ اما چون ایالات متحده و دنیا میتوانند منافعی عظیم از دسترسی به یک شبکۀ جهانی مقاوم در بسیاری از عرصهها (تجارت، فرهنگ، آموزش و در قلمرو امنیت ملی، هدف حیاتی ترویج آزادی) بهدست آورد، ایالات متحده باید بهطور حتم یاد بگیرد که با خطرهای امنیت ملی کنار بیاید؛ دولت آمریکا باید بیاموزد که بهگونهای عمل کند که ارزشهای اساسی آن (مانند آزادی بیان و حکومت آزاد)، که جامعه براساس آنها شکل گرفته است، تهدید نشود.
این کتاب بیشتر بر موضوع نقش فناوری اطلاعات در جاسوسی و سرقت اطلاعات تمرکز دارد و اطلاعاتی دربارۀ تأثیر فضای سایبر بر قدرت و بازدارندگی در سطح روابط بینالمللی ارائه نمیکند.
بر این اساس، مجموعهای از اطلاعات که در فضای سایبر تولید، منتشر، و ذخیرهسازی میشود برای همة بازیگران اجتماعی و نیز بازیگران دولتی بهمنزلة عنصر اساسی قدرت محسوب میشود و این اطلاعات ایجاد میشود و استفاده از ابزارهای دیگر را ممکن میسازد.
این استراتژی نقشی بسیار کلیدی در رویارویی دو ابرقدرت درطول جنگ سرد و عصر سلاحهای هستهای ایفا کرد و همچنان نقش مهمی در سیاست جهانی دارد و حتی میتوان آن را در جهان سایبر نیز بهکار گرفت، چنانکه درحالحاضر نیز عنصر اساسی در استراتژی امنیت ملی دولت آمریکا بهشمار میرود (Bunn 2007).
باوجود این چالشها در حوزۀ شناسایی، باید اشاره کرد که این مؤلفه همچنان بخش کلیدی و اساسی نظریۀ بازدارندگی در حوزۀ سایبری است؛ چراکه شناسایی موفق ضامن مؤثر و مفیدبودن اقدامات تلافیجویانه است و باعث میشود که تهدیدات واقعی از بین برود.