چکیده:
ﻣﺤﻤﺪ ﻧﺎﺻﺮاﻟﺪﯾﻦ اﻟﺒﺎﻧﯽ ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﺗﺸﺎﺑﻪ ﻧﻈﺎم ﻓﮑﺮی اش ﺑﺎ اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿـﻪ، در ﺑﺮﺧـﯽ ﻣﺴـﺎﺋﻞ ﻣﻬـﻢ اﺻﻮل اﻋﺘﻘﺎدی ﺑﺎ اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿﻪ اﺧﺘﻼف دارد. ﮔﺮﭼﻪ اﺧـﺘﻼف ﻧﻈـﺮ و ﻓﺘـﻮا در اﻣـﻮر ﻓﻘﻬـﯽ، اﻣـﺮ ی ﻣﺸﺮوع و ﺟﺎﯾﺰ اﺳﺖ، اﻣﺎ در اﺻﻮل اﻋﺘﻘﺎدی ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ اﻣـﺮ ی ﻣﺤـﺎل اﺳـﺖ و ﺟـﺎﯾﺰ ﻧﯿﺴﺖ. از اﺧﺘﻼﻓﺎت ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﯿﺎن ﺷﺪه اﺳـﺖ، ﻣـﯽ ﺗـﻮان ﺑـﻪ ﻣﺴـﺌﻠﮥ «ﺗﺴﻠﺴـﻞ ﺣﻮادث» اﺷﺎره ﮐﺮد. اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿﻪ در ﻫﺴـﺘﯽ ﺷﻨﺎﺳـﯽ، ﻣﺴـﺌﻠﮥ رﺑـﻂ ﺣـﺎدث ﺑـﻪ ﻗـﺪﯾﻢ ﺑـﺎ ﭘـﺬﯾﺮﻓﺘﻦ زاﺋﺪ ﺑﻮدن ﺻﻔﺎت ﺑﺮ ذات و ﻗﺪﯾﻢ داﻧﺴﺘﻦ آن ﺻﻔﺎت ﻣﻠـﺰم ﺑـﻪ ﭘـﺬﯾﺮش ﺑـﻪ ﺗﺴﻠﺴـﻞ ﺣـﻮادث از ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻌﻠﻮل ﻫﺎ ﺷﺪه و ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮان ﺑﺮای ﺣﻮادث اوﻟﯽ ﺑﯿﺎن ﻧﻤﻮد ﮐﻪ اﻟﺒـﺎﻧﯽ اﯾـﻦ ﺗﺴﻠﺴـﻞ را ﺑﺎ ﺑﯿﺎن دو رواﯾﺖ رد ﮐﺮده و ﮐﻼم اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿﻪ راﺑﺎﻃﻞ داﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿﻪ ﺑـﻪ ﻓﻨـﺎی آﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ و دﻟﯿﻠﺶ اﯾﻦ اﺳـﺖ ﮐـﻪ اﮔـﺮ ﺧﺪاوﻧـﺪ ﻋـﺬاﺑﯽ را ﻓـﺮاﻫﻢ ﻧﻤﺎﯾـﺪ ﮐـﻪ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ رﺣﻤﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳﺎزﮔﺎر ی ﻧـﺪارد. و ی ﺑـﺮای اﯾـﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﮐـﻪ آﯾـﺎ آدم ﺑـﺮ ﺻــﻮرت ﺧــﻮد ﺧﻠــﻖ ﺷــﺪه اﺳــﺖ ﯾــﺎ ﺧﯿــﺮ، ﺳــﻪ وﺟــﻪ را ﻃﺒــﻖ ﺣــﺪﯾﺚ «ﺧﻠــﻖ اﻟﻠــﻪ آدم ﻋﻠــﯽ ﺻﻮرﺗﻪ» ﺑﯿﺎن ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿﻪ از ﮐﺴﺎﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺠﺎز و ﻋﺪم ﺗﺄوﯾﻞ ﻗﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺎ ﺑﯿــﺎن ﺳــﻪ ﻣﻌﻨــﺎ ﺑــﺮای ﺗﺄوﯾــﻞ، ﻣﻌﻨــﺎی ﻣﺼــﻄﻠﺢ ﻣﺘﮑﻠﻤــﺎن را رد ﻧﻤــﻮده و در اﻟﻔــﺎظ ﻗــﺮ آن ﺑــﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻮدن آﻧﺎن ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ. وی ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻧﻘﻞ ﮔﺮاﺑﻮدن، ﺑـﻪ اﺳـﺘﻘﺮار ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺑـﺮ ﻋـﺮش و ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮ رو ی ﮐﺮﺳﯽ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ. اﻟﺒﺎﻧﯽ در ﻫﻤـﮥ اﯾـﻦ ﻣـﻮارد ﺑـﺎ اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿـﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ ﻧﻤﻮده و ﻧﻈﺮ اﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿﻪ را ﻣﺮدود داﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
محل اختلاف البانی با ابنتیمیه در این مسئله آن است که طبق اعتقاد ابنتیمیه مخلوقات تسلسل دارند و این تسلسل مخلوقات، برگرفته از قدیمدانستن صفت خالقیت است؛ بنابراین نمیتوان فلان مخلوق را بهعنوان نخستین مخلوق معرفی کرد و نتیجه آن میشود که مخلوقات نیز همانند خود خالق، قدیم باشند.
پاسخ البانی به این دیدگاه البانی در ضمن تأویلهای فصیحی که بیان میکند، بهطور کامل دیدگاه ابنتیمیه را در عدمتأویل و اخذ به ظواهر بدون بیان کیف رد میکند و در تحقیقی که بر کتاب شرح العقیدة الطحاویة نوشتۀ ابنابیالعز حنفی دارد، تأویل را جایز شمرده است؛ همانند کلام خداوند متعال که میفرماید: (وکان الله بما یعملون محیطا(.
7. حدیث «خلق الله آدم علی صورته» یکی دیگر از مباحث مورد اختلاف ابنتیمیه و البانی در این روایت است که به ترتیب به بیان دیدگاه هر یک از این افراد پرداخته خواهد شد.
ابنتیمیه در ادامه پس از بیان این اقوال، بهدنبال روایات مشابه این حدیث میرود و حدیث ابوایوب یحیی بن مالک مراغی از ابوهریره را نقل میکند و میگوید که هیچ نزاعی در بین سلف در قرون ثلاثه وجود ندارد که ضمیر موجود در این حدیث، به خداوند برمیگردد و این بهطور مستفیض به صورتهای مختلفی از تعدادی از صحابه بیان شده است که سیاق همۀ احادیث بر همین مطلب دلالت میکند.
اکثر مطالبی را که ابنتیمیه بیان کرده است، ریشۀ فاسدی دارند که حتی در بین خود وهابیت نیز به این ریشۀ فاسد، اشکال گرفته شده است.