چکیده:
رابطه تکوینی بین جزای اخروی و عمل انسان که از آن به «تجسم اعمال» تعبیر میشود، یکی از مهمترین مباحث معاد است. تصریح به این رابطه پیش از صدراییان و در لسان عرفا به ویژه ابن عربی شکل گرفت. محیالدین با طرح نظریات بدیع خود در مورد خیال، تقسیمات و احکام آن، کمک شایانی برای فهم تجسم اعمال و اثبات آن در عوالم اخروی نمود. از نظر او، خیال ظرفی برای تلطیف محسوسات یا تجسم معانی است و راه ادراک این معانی تجسمیافته در عالم مثال نیز قوه خیالی است که خداوند در وجود انسان قرار داده است. وی ارتباط بین قوه خیال و عالم مثال را از راه خواب و مکاشفه امکانپذیر میداند؛ به طوری که انسان در خواب و مکاشفه از حواس ظاهری به حواس باطنی منتقل شده و معارف علوی را مشاهده میکند. علاوه بر دو راه ذکرشده، محیالدین به خلق اشیا در خارج توسط «همت» نیز اشاره میکند؛ به طوری که ایجاد اشیای عینی در این دنیا، اختصاص به اوتاد داشته و در آخرت، وصف تمام انسانها بوده و سبب خلق صور نیکو یا زشت توسط نفس خواهد شد. تجرد برزخی قوه خیال نیز یکی از مقدمات اثبات تجسم اعمال است که از برخی عبارات محیالدین قابل دستیابی میباشد.
خلاصه ماشینی:
از نظر او، خیال ظرفی برای تلطیف محسوسات یا تجسم معانی است و راه ادراک این معانی تجسمیافته در عالم مثال نیز قوۀ خیالی است که خداوند در وجود انسان قرار داده است.
بدینترتیب سٶال اصلی مقاله این خواهد بود که چه رابطهای بین خیال و تجسم اعمال وجود دارد؟ همچنین خواب و مکاشفه به عنوان مراتبی از ارتباط خیال متصل با عالم برزخ، چه نقشی در اثبات تجسم اعمال دارند؟ نقش خلاقیت قوۀ خیال در این زمینه چگونه است؟ به رغم جایگاه مهم این بحث در بین عرفای مسلمان، متأسفانه تحقیق مستقلی در رابطه با نقش خیال در شکلگیری نظریۀ تجسم اعمال نزد عرفا صورت نگرفته و تنها در خلال کتب و مقالات به این مطلب اشاره شده است.
شباهت ویژۀ خواب به مرگ که در روایاتی مانند «إن النوم أخو الموت» (الصادق( ، 1400: 44) و همچنین «لتموتن کما تنامون ولتبعثن کما تستیقظون» (صدوق، 1414: 64) (همان طور که میخوابید، خواهید مرد و همان طور که بیدار میشوید، مبعوث خواهید شد)، مورد اشاره قرار گرفته است، روشی مناسب برای توجیه تجسم اعمال در عوالم اخروی است؛ زیرا همان طور که انسان در عالم خواب از بدن خود غافل شده و خود را در جایگاهی دیگر با صورتهای زیبا یا ناخوشایند مشاهده میکند، با مفارقت روح از بدن، در حالی که ملکات نیک یا بد همراه اوست، غافل از بدن و در عالم مثالی متناسب با اعمال خویش حاضر خواهد شد (آملی، 1422: 6/135ـ136).