چکیده:
رابطه ذهن و خارج از مهمترین مسائل فلسفه است، انحای وجود در خارج، منشا تحقق حکایات و تصورات ذهنی است. در اندیشه ملاصدرا موجود فینفسه محکی وجود محمولی است و موجودات رابط از استقلال تصوری و مفهومی بیبهرهاند. اسپینوزا نیز تصور استقلالی از صفات و حالات را بدون لحاظ جوهر ممکن نمیداند. به نظر او، حالات استقلال مفهومی نداشته و حتی در مقام تحقق معرفت تصوری خویش نیز در پرتو جوهر لحاظ میشوند. در این مقاله با روشی تحلیلی، دیدگاه این دو فیلسوف را در این مسئله مورد مطالعه تطبیقی قرار داده، ضمن تبیین همگرایی و تشابه دیدگاه آنها، اختلاف نوعی را به مثابه موضوعی مشترک در فلسفه تطبیقی معرفی نموده و نشان دادهایم که صدرا و اسپینوزا چگونه از رهگذر این تلقی به لوازم دیگر این نگرش رهنمون گردیدهاند.
خلاصه ماشینی:
اما آنچه در این مقاله میان این دو فیلسوف مورد توجه و تحلیل واقع شده است، استقلال ماهوی و مفهومی و عدم آن در نظر آن دو است که در حکمت اسلامی، به اختلاف نوعی و غیر نوعی در وجود رابط تعبیر میشود و کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
به تعبیر دیگر، آیا اختلاف میان وجود رابط و مستقل، اختلاف نوعی است؟ یعنی میتوان به وجود رابط نگاه استقلالی نمود و آن را که عین تعلق و وابستگی است، به عنوان ماهیتی مستقل مورد توجه و التفات تصوری قرار داد؟ صدرا چنین امکانی را نفی کرده و به اختلاف نوعی رأی داده است.
موجود ممکن، عین ربط به حقیقت وجود، شأن تجلی و مظهر وجود است، ظهورات با قطع نظر از ذات واجب، معدوم مطلقاند و نفسیت و حتی شأنیت تصور و اشارۀ ذهنی نیز ندارند: «فلا یکون فی نفسه مع قطع النظر عن ما یقوم به متصورا؛ فضلا عن أن یکون موجودا» (همو، 1366: 4/358)؛ جوهر حقیقی موجود مستقل بالذات است که در بودنش بدون ارتباط با شیء دیگر واجب است، و عرض حقیقی آن است که به حسب ذات و هویت خود متعلق به غیر است، ...
به تعبیر بهتر، جوهر و حالات آن از طریق این آثار برای ما آشکار میشوند؛ چنان که در نگاه عرفانی و حکمت متعالیه، وجودات امکانی تعینات و روابط و مظاهر وجود حق به شمار میروند که نسبت به حق، وجود حرفی بوده و در پرتو اشراق حق موجودند: ـ شیء ممتد و شیء متفکر یا صفات خدا هستند یا حالت صفات خدا (Ibid.