چکیده:
این مقاله با طرح دو مفهوم تاریخمندی و حیات اجتماعیِ برآمده از انقلاب اسلامی درصدد فهم نسبت دو مفهوم مزبور با تحولات اجتماعی ایران پس از انقلاب است. ادعای مقاله این است که انقلاب اسلامی از طریق خلق تاریخمندی و سپس ایجاد حیات اجتماعی نوین بر تحولات اجتماعیِ ایران تأثیر بنیادین گذاشته است. رهیافت مقاله برگرفته از نظام روابط اجتماعی (نظام کنش) و روش آن مبتنی بر جامعهشناسی تاریخی (فردیت تاریخی وبر) است. براساس تحلیل و تبیین ارائه شده در مقاله، انقلاب اسلامی حیات اجتماعی ایرانیان را در سه بُعد ذهنی، عینی و کنشی تغییر داد. در بُعد ذهنی، حق حاکمیت ملی بهمثابه حق تعیین سرنوشت به مردم واگذار شد. در بُعد عینی (ساختاری)، بافتهای نهادی جدید ایجاد شد. و در بُعد کنشی، زمینهها و شرایط کنشگری در عرصه عمومی فراهم شد. بهطور کلی، با وقوع انقلاب اسلامی، امکان تحقق امر سیاسی، امر اجتماعی، امر دینی و زندگی روزمره، با تفسیری ویژه، بازتولید شد
خلاصه ماشینی:
آزادی در گفتمان جبهۀ ملی نیز از یک سو به معنای رهائی از وابستگی کشور به قدرت های بزرگ جهان و از سوی دیگر شامل حق مشارکت سیاسی و انتخابات آزاد بود.
همانطور که مایکل فیشر گفته است ، مرکز ثقل گفتمان گروه های اسلام گرا در ایران «جامعه عادلانه »١بود (مهرآیین و فاضلی، ١٣٨٦: ١٦١)، با وجود این ، از نگاه این نیروها، جامعه عادلانه در برگیرنده مفهوم آزادیهای سیاسی و مدنی نیز بود.
از این رو یکی از اهداف مشترک گروه های معترض سیاسی، مبارزه با نظام پهلوی به عنوان «نظام سیاسی وابسته به قدرت های بزرگ جهانی- به ویژه امریکا و انگلیس -» بود (بیل ، ١٣٦٩ :٨٨).
این گفتمان خط مشی خود را در مقابل دولت های استعمارگر- شرق و غرب - به گونه ای شکل داد که بازگشت به هویت ملی کانونیترین مفهوم آن بود.
امام خمینی و شریعتی با برسازی این هویت ، توانستند ارتباطی سازوار میان مفاهیم سه گانه انقلاب – آزادی، عدالت و استقلال - با ارکان و عناصر دین اسلام و مذهب شیعه برقرار سازند و از این طریق آغازی برای به صدا در آوردن گفتمان گروه های اسلام گرا در میدان سیاست ایران باشند (سعید، ١٣٧٩: ٢٠؛ حسینیزاده ، ١٣٨٦: ٢٦٨و ١٧).
بنابراین حق تعیین سرنوشت از سوی مردم ، مفهوم مرکزی جنبش های اجتماعی مشروطه و انقلاب اسلامی- با تفاسیری خاص - مبتنی بر اندیشه های کانونی و تاریخ مندی آنان ظهور و بروز تاریخی یافت .