چکیده:
دانشجویان، تعاملات و ارتباطاتی فراتر از کلاس درس و نظام رسمی دانشگاه دارند که بهطور غیررسمی وجود دارد و بخش زیادی از وقت دانشجویان را در طول دوران تحصیل به خود اختصاص میدهد. آنچه مهم است، درک دانشجو و فهم معانی ذهنی از تعاملات دوران دانشجویی است که کشف آن به کاهش شکاف موجود میان این قشر و مسئولان دانشگاه و آموزش عالی کمک میکند و از طریق آن میتوان لایههای پنهان زندگی دانشجویان را شناخت و برمبنای آن سیاستگذاری کرد. در این مقاله خلاصۀ زندگی دانشجویی ادراکشده، معناشده، و تجربهشده را در خلال این تعاملات دنبال خواهیم کرد. در این راستا با ۵۲ دانشجوی دانشگاه تهران از دانشکدهها و رشتههای مختلف مصاحبه عمیق پدیدارشناسی انجام شد. پس از تقلیل، کدگذاری، و تحلیل یافتههای مصاحبه، به تغییر الگوی زیست دانشجو رسیدیم؛ به این معنا که دانشجو در طول تعاملات غیررسمی و گذراندن اوقات زیادی از دوران دانشجویی خود با دوستان در موارد گوناگون به تغییراتی در زیست دانشجویی خود رسیده است؛ ازجمله تغییر الگوی ارتباطات انسانی، تغییر سبکهای دینداری، تغییر الگوی اوقات فراغت، افزایش توانمندیهای فردی، نگرش جنسیتی، تغییر الگوهای تحصیلی، تغییر نگرش و جهانبینی، حس مثبت فردی، حمایت و تعلق خاطر گروهی، جبران، تغییر در انگیزه مشارکت اجتماعی، تغییر در فرایند اجتماعیشدن و نظام هنجاری.
خلاصه ماشینی:
آنچه مهم است، درک دانشجو و فهم معانی ذهنی از تعاملات دوران دانشجویی است که کشف آن به کاهش شکاف موجود میان این قشر و مسئولان دانشگاه و آموزش عالی کمک میکند و از طریق آن میتوان لایههای پنهان زندگی دانشجویان را شناخت و برمبنای آن سیاستگذاری کرد.
مرشدی (۱۳۸۷) در پژوهشی بیان میکند که دانشگاه، محیطی است برای کسب تجربههای جدید ازجمله آشنایی با فرهنگها، زبانها و اندیشهها، افزایش شناخت و ارتباط با جنس مخالف، تقویت توانمندیهای ارتباطی و مدیریتی خود، و انجام فعالیتهای سیاسی و اجتماعی؛ بنابراین، میتوان گفت، در درون زیستجهان علمی که درون محیط دانشگاه شکل گرفته و همه دانشجویان به آن تعلق دارند، خردهزیستجهانهایی نیز شکل میگیرند که دچار پراکندگی و عدم انسجام هستند و میتوان آنها را در روابط غیررسمی دانشجویان در دانشگاه و خوابگاه مشاهده کرد.
«آوا»، دانشجوی تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی و ساکن خوابگاه، از کسب مهارت نوشتن میگوید که در خلال تعاملات خود کسب کرده است: من به نوشتن علاقه داشتم و الان هم این کار رو انجام میدم، یعنی گفتم که اکیپ ما نشریه و اینجور چیزا داره.
اثرپذیری از یکدیگر در فضای تعاملات غیررسمی، ازجمله معانی ذهنی دانشجویان بود که در زمینههای مختلف برای آنها اتفاق میافتد؛ برای نمونه، «الهه»، دانشجوی علوم اجتماعی میگوید: یکی از دلایل تغییر من، جمعهای دوستانه بودند که من مذهبیتر شدم، عضویت در گروههای دوستانه، ارتباط بسیار زیادی با درس و زندگیم داره و اصلا مسیر زندگی آدم رو عوض میکنه.