چکیده:
کفالت به لحاظ حقوقی به معنای تعهد به احضار دیگری است . کفالت در دعوای کیفری به معنای آن است که از محکوم یا متهم خواسته شود تا کسی را به عنوان کفیل به دادگاه معرفی کند تا حضور متهم یا محکوم بدین وسیله تضمین شود . روایاتی که از کفالت در حد نهی می کند، اغلب ناظر به حدود اصطلاحی تفسیر شده اند . این مقاله با بررسی تحلیلی موضوع نتیجه می گیرد که اولا، با توجه به ابهام های فراوان مفهومی، قاعده قلمدادکردن ممنوعیت کفالت دشوار است . ثانیا، این حکم به حدود اصطلاحی اختصاص ندارد؛ گونه هایی از کفالت مانند کفالتی که اصل قطعیت اجرای کیفر را مخدوش نماید، یا مستلزم تاخیر ناموجه در اجرای حد شود، یا تعهدات غیرضرور بر دوش متهم یا بزهکار بنهد نه در حد و نه در تعزیر پذیرفتنی نیست . ثالثا، گاه کسب برخی مصالح یا اجتناب از برخی مفاسد، کفالت در دعوای کیفری را مجاز یا حتی ضروری می سازد . بنابراین، حکم کفالت یکی از اسباب افتراق و جدایی حد از تعزیر نیست . مقاله همچنین به طور ضمنی به مقایسه کفالت در امور مدنی و جزایی پرداخته است .
خلاصه ماشینی:
پرسشهای فقهی - حقوقی راجع به کفالت به طور کلی و کفالت در دعوای مدنی به ویژه فراوان است؛ اما این نوشتار ادله مربوط به نهی از کفالت را به طور تحلیلی بررسی میکند و به طور مشخص به این پرسشها پاسخ میدهد که، فلسفۀ نهی از کفالت در حد چیست؟ آیا هر گونه کفالت در حدود نارواست؟ آیا در تعزیرات صرفا از آن روی که تعزیرند هر گونه کفالتی را میتوان پذیرفت؟ آیا حکم کفالت در جرائم حقالله و حقالناس یکسان است؟ ممنوعیت کفالت بر فرض ثبوت به کدام مرحله دعوای جزایی مربوط میشود؟ 1- مفهوم حقوقی کفالت، انواع و آثار آن 1-1- مفهوم کفالت کفالت به معنای حقوقی، تعهد به احضار دیگری است.
هر چند اگر متهم از راه دیگری مثلا پذیرش بازداشت موقت، حضور خود را تضمین کند، همچنان این پرسش مطرح میشود که آیا میتوان وی را به سپردن کفیل الزام نمود؟ ممکن است استدلال شود که ماندن در حبس و بازداشت موقت، امری عمومی و مستلزم هزینه از منابع عمومی است و تابع انتخاب و ترجیحات شخصی متهمان نیست؛ پس الزام متهم به سپردن کفیل حتی آنگاه که او بدان راضی نیست، موجه است.
این به معنای آن است که مقصود از کفالت همواره مال و امر مالی نیست؛ ممکن است مقصود نهایی از کفالت، امری غیرمالی باشد، مانند اینکه در دعوای زوجیت یا قصاص، کسی کفیل شود تا همسر دیگری یا متهم به ارتکاب قتل یا محکوم به قصاص را حاضر نماید (نجفی، 1981م: 26/196).