چکیده:
مطالعه ارتباط ادبيات با علم روان شناسي، پژوهشگران تطبيقي را در تحليل تازه متون كمك مي كند و زواياي تازه اي را به مخاطب نشان مي دهد. «ژيلبر دوران»، روان كاو فرانسوي در تحليل شخصيت ها و روايت هاي ادبي براساس علم روان كاوي، ما را به نتايج جالب توجهي مي رساند. در ديدگاه «دوران» گذر زمان و ناتواني در كنترل آن موجب ايجاد حس ترس و اضطراب در انسان مي شود.
مقاله حاضر با رويكردي توصيفي ـ تحليلي مي كوشد با استفاده از نظريات «ژيلبر دوران» به مطالعه مفهوم زمان نزد شاعران معاصر عرب، «يحيي سماوي»، «عثمان لوصيف» و «سميح قاسم» بپردازد و به اين پرسش پاسخ دهد كه شاعران عرب زبان در برابر هراس ناشي از جنگ، ترس ازدست دادن زمان و سپري شدن زندگي در ورطه جنگ، چگونه واكنش نشان داده اند و درنهايت به اين مهم رسيده كه در تخيل شاعران موردپژوهش، ترس از زمان و مرگ به شكل كهن الگوي حيوان و تصاوير مربوط به سياهي و تاريكي نمايان و به عنوان عنصري ويرانگر ظاهر شده است.