چکیده:
در نيمه دوم قرن بيستم، شيوه جديدي در داستان نويسي معاصر به وجود آمد كه آميزه اي از واقعيت و خيال بود. شيوه ادبي نويني كه به طور رسمي و براي اولين بار، نويسندگان آمريكاي جنوبي آن را با عنوان رئاليسم جادويي به جهان عرضه كردند. ازجمله نويسندگان عرب كه اين شيوه را در راستاي بيان ديدگاه خود به كار بسته، ادوار خراط نويسنده مصري است. او با استفاده از خيال خلاق خود و درهم ريختگي زماني، گذشته را در زمان حال به كار مي گيرد و واقعيت بيروني را با واقعيت خيالي و دروني خود درمي آميزد و مخاطب را در مقابل واقعيتي با ابعاد گسترده و فضايي شگفت انگيز قرار مي دهد. هدف اصلي اين جستار كه به روش توصيفي- تحليلي نگارش شده است، تحليل عناصر داستاني (شخصيت، زمان، مكان، وصف و زبان روايي) رمان «الغجريه و يوسف المخزنجي» بر اساس شاخصه هاي رئاليسم جادويي است. يافته ها حاكي از آن است كه نويسنده با به كارگيري شخصيت هاي كولي و ميراث كهن، توانسته است ديدگاه هاي خود را در خصوص واقعيت موجود و جهان هستي با زباني شعري و با استفاده از فن رئاليسم جادويي بيان كند.