چکیده:
یکی از فرضهای اساسی در نظریههای مختلف مصرف، در باره امکان نقدشوندگی درآمدهای آتی برای پوشش دادن کسری بودجة زمان جاری خانوادههاست. اما شواهد تجربی دنیای واقعی، این فرض را مشکوک و نتایج نظریهها را مخدوش میسازد. این مقاله سعی میکند تا اعتبار این فرض را در ایران بررسی و سهم خانوارهای مواجه با این محدودیت را برآورد نماید. نتایج حاکی از وجود محدودیت نقدینگی در ایران است. سهم خانوارهای مواجهه، با محدودیت نقدینگی نیز 16% بهدست میآید که از سهم مشابه در کشورهای پیشرفته همانند انگلیس کمتر است .
One of the basic assumptions in the theories of cousumption is about the possibility of liquidization of future income, in order to cover up household expenses over current income, i.e. a world without liquidity constraint. However the experience of real life makes the validity of this constraint assumption dubious. Therefore, consumption theories are improper. This paper tries to examine the validity of liquidity constraint assumption in Iran and estimate the share of household facing it. We found that this constraint exists is Iran and the share of people facing it in about 16%.
خلاصه ماشینی:
وجود محدوديت نقـدينگي ، ناقض يکي از فرض هاي اساسي نظريـۀ درآمـد دائمـي (و تمـامي نظريـات مصـرف پـس از کينز) است که نتايج اين نظريه ها را مخدوش ميکنـد و عـدم وجـود محـدوديت نقـدينگي اعتبار نظريۀ مصرف کينز را با مشکل مواجه خواهد کرد.
براي روشن تر شدن اثر محدوديت نقدينگي بـر مصـرف ، فـردي را در نظـر بگيريـد کـه دوران زنـدگيش از سـه دورة متمـايز (جـواني ، ميانسـالي و پيـري ) تشـکيل مـي شـود و تـابع مطلوبيت او به شکل درجۀ دو (معادلۀ زير) است : (به تصویر صفحه رجوع شود) با فرض صفر بودن نرخ بهره و اينکه فرد در دورة دوم زندگي خود قرار دارد، مصـرف دورة سوم او برابر با y٣+ A٢ است ، چون فرد تنها سـه دوره زنـدگي مـي کنـد (At مقـدار دارايـي فـرد در دروة tام زنـدگي )، کـه بـا تعريـف دارايـي فـرد در دورة دوم بـه صــورت حاصل جمع دارايـي ناشـي از دورة اول باضـافه پـس انـداز دورة دوم، مصـرف وي در دورة سوم ، برابر با c٢− y٣+ y٢+ A١ ١خواهد بود.
مشتق رابطۀ بالا نسبت به c٢ عبارت است از: (به تصویر صفحه رجوع شود) حال با توجه به فرضيۀ درآمد دائمي، اگر محدوديت نقدينگي وجود نداشته باشـد، فـرد بـه مقدار [y٣]yE٢٢+ A١ = c٢ مصرف خواهد کرد، اما اگـر محـدوديت نقـدينگي وجـود 2 داشته باشد، به اين معني که فرد نتواند (تمام يا بخشي از) درآمد دورة سوم را در دورة دوم قرض بگيرد، مصرف او در دورة دوم برابر کمينۀ y٢+ A١ (يعني درآمـد و ثـروت جـاري قابل دسترس در دورة دوم ) و [y٣]E٢+ y٢+ A١ خواهد بود.