چکیده:
فعالیت صلح آمیز اتمی ایران اکنون به ژئوپلیتیک هستهای برای این کشور تبدیل شده و همراه با دو ژئوپلیتیک انرژی و منطقه ای، مثلث پیچیده ژئوپلیتیکی را تشکیل داد هاند. ورود متغیر مداخله گر تحریم به درون روابط اضلاع این مثلث به پیچیده تر شدن همبستگی میان سه متغیر هستهای، انرژی و منطقه ای کمک نمود هاست. تبیین نظری این فرآیند در چارچوب تئوری وابستگی متقابل پیچیده متعلق به کوهن و نای، می تواند روند متناقض همگرایی و واگرایی، حساسیت، آسیب پذیری و هزینه های نامتقارن را میان ایران و قدرتهای جهانی آگزیوماتیزه سازد. بر این اساس، پویش هسته ای ایران به دلیل تشدید وابستگی متقابل میان بازیگران و در نتیجه اتساع زمان و بالابردن هزینه، در فضایی کوانتیزه و چشم انداز سرانجامی غیر قطعی و نسبی برای همه طرفها قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
آنچه در پي خواهد آمد ابتدا تبييني گذرا بر عوامل هستي شناسي بحران اتمي ايران است وسپس به مفاهيم نظري وابستگي متقابل پيچيده ازديدگاه کوهن و ناي پرداخته مي شود؛ آن گاه با برجسته ساختن نقش متغيرهاي مستقل و وابسته ژئوپليتيکي و متغير مداخله گر تحريم به فرضيه سازي مبادرت نموده و بر اين اساس به اثبات نقش متغير هاي مذکور در فضاي (Context) تئوري مذکور مي پردازيم .
همچنين در نتيجه گيري به اين رأي پاسخ مي دهيم که آيا استمرار فعاليت هاي اتمي ايران در چارچوب وابستگي متقابل پيچيده مي تواند ادعاي اهداف صلح آميز او را تحقق بخشد و مانع از نظامي شدن فضاي ميان جامعه جهاني و ايران گردد؟ هستي شناسي بحران هسته اي ايران در رويکرد هستي شناسانه به بحران هسته اي ايران ، عوامل ذهني و عيني متعدد و به هم وابسته اي وجود دارند که عملا در يکديگر ذوب مي شوند و بر پيچيدگي روابطشان مي افزايند.
آنچه اهميت دارد اين که ژئوپليتيک ، متغير مهمي در وابستگي متقابل نامتقارن محسوب مي گردد که دو مفهوم حساسيت و آسيب پذيري را نيز درون خود جاي مي دهد و از خاصيتي ظرفيت ساز در باز تعريف پيچيدگي روابط بازيگران در تئوري مذکور برخوردار است .
فرضيه شماره ١: متغير مستقل ژئوپليتيک هسته اي ، سبب دخيل شدن ايران به درون وابستگي متقابل پيچيده بابازيگران ملي وفراملي جامعه جهاني شده ودوعنصرحساسيت و آسيب پذيري را براي همه طرفها به صورت نامتقارن افزايش و در عين حال فضاي چانه زني را نيز گسترش و کاربرد فشار نظامي را تقليل داده است .