چکیده:
در سالهای پس از حملات یازده سـپتامبر ٢٠٠١، مطالعـة پدیـدة تروریـسم تحـولات عمدهای را از یک زیرشاخة مطالعات امنیتی به یک حوزة مـستقل در جهـان آکادمیـک غرب طی کرده، و این روند شاهد سریع ترین رشد در سالهـای اخیـر بـوده اسـت . بـا وجود این ، با توجه به حاکم بودن دیدگاههای ارتـدوکس بـر ایـن مطالعـات، بـیش تـر ادبیات تولیدشده در این حوزه، توان تولید یافتـه هـای قـدرتمنـد تجربـی و پیـشرفت واقعی را نداشته است . مدعای این پژوهش آن است که یک رویکرد انتقادی می توانـد چارچوب قدرتمندی برای تبیین پدیدة تروریسم و مطالعة گـروههـایی چـون حـزب کارگران کردستان فراهم کند، و فراتر از محدودیت های رویکرد سنتی قرار مـی گیـرد. لذا این پژوهش درصدد است تا بر اساس تقسیم بنـدی رابـرت کـاکس از نظریـه هـای روابط بین الملل به دو دستة مـشکل گـشا (problem-solving) و انتقـادی (critical)، ابتدا مهم ترین مـشکلات و نقـاط ضـعف دیـدگاههـای ارتـدوکس را در تبیـین پدیـدة تروریسم و رفتار سیاسی پ. ک. ک. بررسی کند، سپس با اتخاذ یک رویکرد انتقادی، * استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی (s_m_ghavam@hotmail.com). پدیدة تروریسم را به طور کلی و مسالة حزب کارگران کردستان ترکیه (PKK)١ را بـه طور خاص بررسی و تبیین کند.
خلاصه ماشینی:
بررسي تطبي ي پديدة تروريسم از ديدگاه نظريه هاي ارتدوکس و انتقادي: مطالعة موردي حزب کارگران کردستان ترکيه (PKK) تاريخ دريافت : ٨٩/١٢/١١ دکتر سيد عبدالعلي قوام *١ تاريخ تأييد نهايي : ٨٩/٣/١٠ چکيده در سالهاي پس از حملات يازده سـپتامبر ٢٠٠١، مطالعـة پديـدة تروريـسم تحـولات عمدهاي را از يک زيرشاخة مطالعات امنيتي به يک حوزة مـستقل در جهـان آکادميـک غرب طي کرده، و اين روند شاهد سريع ترين رشد در سالهـاي اخيـر بـوده اسـت .
مدعاي اين پژوهش آن است که يک رويکرد انتقادي مي توانـد چارچوب قدرتمندي براي تبيين پديدة تروريسم و مطالعة گـروههـايي چـون حـزب کارگران کردستان فراهم کند، و فراتر از محدوديت هاي رويکرد سنتي قرار مـي گيـرد.
بنابر ايـن ، ايـن پـژوهش بـا اتخـاذ يـک رويکـرد انتقـادي، پديـدة تروريسم و رفتار سياسي حزب کارگران کردستان ترکيه را بررسي مـي کنـد و در صـدد پاسخ به اين سوال است که آيا به کارگيري ديدگاه انتقادي مکتب فرانکفورت در تبيـين پديدة تروريسم و فهم رفتارهاي سياسي پ.
در اين معنا، نظرية انتقادي «تلاشي ميانرشته اي» تلقي مي شـود کـه علـم سياسـت ، روابـط بين الملل ، جامعه شناسي ، تاريخ ، روانشناسـي و سـاير حـوزههـا را ترکيـب مـي کنـد تـا نظريه هاي مختلفي از سياست جهاني ارائه کند که هدف اصلي همة آنها ارائة بديلي در برابر برداشت واقع گرايانه از روابط بين الملل است .
در نظرية انتقادي، از لحاظ هستي شناختي نپذيرفتن تفکيک و طلسم سازي اجزاي يـک پديده، به اين معني است که رويکرد انتقادي در مورد تروريسم از لحاظ معرفت شـناختي مستلزم قرار دادن آن پديده در يک چارچوب نظري سياسي و اجتمـاعي وسـيع تـر اسـت .