چکیده:
از آغاز هزاره سوم میان نظریه پردازان روابط بینالملل ، به ویژه کسانی که به جنبههای اجتماعی ساخته شدن هویت ها عنایت دارند و نیز تئوریسینهای که توجه خود را معطوف به نقش هنجارها در سیاست بین الملل کردهاند ، و همچنین آن دسته از محققان حقوق بین الملل که برای تحولات هنجاری اهمیت زیادی قایل اند ، گفتگویی برقرار شده است . تحت این شرایط سازهانگاران عمدتا برجنبههای اجتماعی ایجاد هنجارها تاکید کرده اند .از آنجائیکه حقوق بینالملل بر حسب ماهیت آن برهنجارها تمرکز کرده و به ایجاد ، تحول و زوال هنجارها علاقه مند است ، بنابراین این امر می تواند قوی ترین نقطه اتصال میان برخی از محققان حقوق بین الملل و سازه انگاران به شمار رود . چنین پیوندی محور اصلی این مقاله را تشکیل می دهد. سازه انگاری از طریق نشان دادن این مطلب که چگونه ممکن است هنجار ها باعث تشکیل و یا حتی تحت تحت الشعاع قرار دادن منافع شوند ، به عملکرد حقوق بین الملل کمک فراوانی نموده است . در حقیقت بنظر می رسد بسیاری از حقوقدانان بین المللی به نحوی از انحاء از شم خردگرایانه و نیز سازه انگارانه برخوردار بوده اند . مهمترین کمک تحقیقاتی سازه انگاری در عرصه های روابط بین الملل و حقوق بین الملل فهم آن دسته از فرایندهای اجتماعی است که منجر به عملیات حقوق بین الملل می شوند. سازه انگاری نیز از چنان پتانسیلی برخوردار است که می تواند توضیح منسجم تری از حقوق بینالملل عرفی بیش از سایر تئوریسین های روابط بینالملل و حتی حقوق بینالملل ارائه دهد. به منظور برقراری چنین گفتگوی میان این دو رشته مطالعاتی ، حقوق دانان بینالملل باید نسبت به مفاهیم سیاست بین الملل با دید بازتری برخورد کرده و این رشته را به صورت رشتهای که صرفا به موضوع قدرت و منافع مادی می پردازد ، تصور نکنند.
خلاصه ماشینی:
پيوند ميان روابط بين الملل و حقوق بين الملل در پرتو سازه انگاري ؛ يک نگاه بين رشته اي سميرا محسني تاريخ دريافت : ١٣٩٥/٣/٢٤ عبدالعلي قوام تاريخ تأييد: ١٣٩٥/٥/٢٤ چکيده از آغاز هزاره ي سوم ، ميان نظريه پردازان روابط بين الملل ، به ويژه کساني که به جنبه هاي اجتماعي ساخته شدن هويت ها عنايت دارند و نيز نظريه پردازاني که توجه خود را معطوف به نقش هنجارها در سياست بين الملل کرده اند و هم چنين آن دسته از محققان حقوق بين الملل که براي تحولات هنجاري اهميت زيادي قايل اند، گفت وگويي برقرار شده است .
بر اين اساس ، حقوق بين الملل مي تواند به ما نشان دهد که چگونه نوع خاصي از ساختارهاي هنجاري قادر به شکل دادن به هويت و منافع دولت ها گرديده و نيز تحت چه شرايطي هنجارهاي قانوني ، ايجاد، حفظ و نابود مي شوند.
(and Snidal,2013: 33-56 بايد خاطر نشان ساخت که سازه انگاري از طريق نشان دادن اين که چگونه هنجارها باعث تشکل منافع گرديده و حتي آن را تحت الشعاع قرار مي دهند، به درک کارکرد حقوق بين الملل کمک فراواني کرده است .
برخي از حقوق دانان بين المللي براي نشان دادن اين تأثيرگذاري ، از نظريه هاي جريان اصلي روابط بين الملل بهره نگرفته اند، اما تاحدي ديدگاه هاي سازه انگاري را در تحليل هاي خود مورد توجه قرار داده اند (٢٦ :١٩٩٠, Franck).
نبايد فراموش کرد که برخي از محققان مزبور، رويکردهاي سازه انگاري را نسبت به حقوق بين الملل به واسطه ي اعتقاد به اين موضوع که هويت دولت ها توسط هنجارهاي بين المللي تشکل مي يابند، مورد انتقاد قرار داده اند (Chekel ٢٠٠٥:٩٧٧,).