چکیده:
اطلاعات کمی در مورد چگونگی بروز فرایند انگزنی در فرهنگهای مختلف وجود دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی مفهوم انگزنی در فرهنگ ایرانی است. به این منظور با استفاده از روش کیفی تحلیل محتوا بر روی نمونهای متشکل از 25 نفر از خانوادههای بیماران مبتلا به اختلالات شدید روانپزشکی به ارزیابی این مفهوم پرداخته شد. تاثیر انگ توسط دو نفر متخصص سنجیده شد.
با تحلیل محتوای اطلاعات حاصله چند طبقه، که نشانگر ادراک مراقبین از انگ بود، مشخص گردید.
طبقات عمده، دربرگیرنده این مفاهیم بودند: پنهان کاری، نگرشهای مبتنی بر انتقال ژنتیکی بیماری، عقاید سنّتی در جامعه نسبت به بیماران روانپزشکی، عقاید مبتنی بر مشیّت الهی و پذیرش، فشار و اهمیت تفاوتهای جنسیتی در میزان انگ دریافتی. با توجه به نتایج، به نظر میرسد که بیماران با اختلالات روانپزشکی و خانوادههای آنها، از دامنه وسیعی از پیامدهای بیماری در قالب انگ رنج میبرند. پنهانکاری و محدودیت به عنوان تجربه شایع در میان این خانوادهها گزارش شدند. افزایش اطلاعات عمومی افراد در رابطه با انگ بیماری، به تعدیل نگرشهای انگزنی و واکنشهای منطبقتری از سوی بیماران و خانوادههای آنها منجر میگردد.
خلاصه ماشینی:
مؤلفه هاي تجربة انگ بيماري در خانوادههاي بيماران مبتلا به اختلالات شديد روانپزشکي : يک مطالعة کيفي Components of Stigma Experience in Families of Patients with Severe Psychiatric Disorders: A Qualitative Study دکتر سميرا کرملو .
روش پژوهش در پژوهش حاضر، با به کارگيري روش کيفي از نوع فنومنولوژيک و به وسيلة مصاحبة عميق ، به جمع آوري اطلاعات پرداخته شد؛ تا امکان مطالعه و بررسي عميق و موشکافانه ايجاد گردد (صاحبي ، ١٣٨٢) و به آنچه هست و چرا هست ، به جاي اين که چه مقدار از آن وجود دارد پرداخته شود مؤلفه هاي تجربة انگ بيماري در خانوادههاي بيماران مبتلا به ...
در پژوهش ملکوتي و همکاران (١٣٨٢)، فشار در خانوادههاي بيماران اسکيزوفرنيا بيش از ساير اختلالات گزارش شد و اين فشار، دربرگيرندة اختلال در استراحت و اوقات فراغت خانواده، اختلال در روابط خانواده، رنج ناشي از داشتن بيمار روانپزشکي ، کارکرد کلي خانواده (محسني ، چيمه ، پناغي و منصوري، ١٣٩٠) و فرسودگي مراقبان (چيمه ، ملکوتي ، پناغي ، احمدآبادي، نجومي و تنکابني ، ١٣٨٧) شايع ترين عوامل فشارزا بود.
با توجه به اين که اکثر خانوادهها، به ناآگاهي افراد جامعه در بروز انگ اشاره داشتند، به نظر مي رسد که دادن اطلاعات و آشنايي بيش تر با بيماري رواني ، مي تواند به تعديل اثرات انگ منجر شود؛ چنانچه يافته ها نيز به اين موضوع اشاره کردهاند، آگاهي و آشنايي با بيماري روانپزشکي با تمايل کم تر به جداسازي بيماران همراه است (توکلي ، کاوياني ، شريفي ، صادقي و فتوحي ، ١٣٨٥؛ شکرانه و احمدي، ١٣٨٨).